دکتر امان قرائیمقدم
جامعه شناس و استاد دانشگاه
اما نیوتن ( ۱۷۲۷-۱۶۴۲-م) معتقد است که علت رفتار اشیاء و آدمها را باید در نیروهایی که بر آنها وارد میشود جستوجو کرد، بسته به طیف یا میدان نیروهایی است که بر او وارد میشوند.
مثلا علت افتادن سنگ به زمین، نیرویی است که از زمین به آن وارد میشود و اگر از کف دست کسی سنگ به زمین نمیافتد، علت آن نیرویی است که برخلاف کشش زمین به سنگ وارد میشود. یا همینطور اگر کسی سوپ را با سر و صدا میخورد، علت، فشار مکیدن و وزن خالص مایع سوپ یا فشاری است که گرسنگی بر او وارد میآورد.
حامی عدالت: رابطه میان اجتماع و آسیبهای اجتماعی موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده باشد. در این نوشتار تلاش دارم تا با نگاه و توجه به این موضوع اهمیت آن را بازگو کنم.
درمورد بررسی ریشهها وعوامل موثر یا به عبارت دیگر عوامل برانگیزنده به جرم در فضای زندگی در بروز انوع جرایم با توجه به لایحه مترقیانه پیشگری از وقوع جرم که در ۱۳۹۵ تصویب و ابلاغ شده است.
با تاملی بر این قضیه به نظر رسید مقالهای با توجه به «فضای حیاتی» یا «فضای زندگی» که رابطه مستقیم در بروز انواع آسیبهای اجتماعی و جرم و جنایت و بزهکاری دارد را با توجه به تحقیقاتی که در این مورد توسط جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی در دانشگاههای بزرگ جهان و همچنین تحقیقاتی که خود طی سالها تحقیق و بررسی و با همکاری دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی، علوم تربیتی و حقوق و… نوشته و از طریق هفتهنامه «حامیعدالت» به انتشار برسانم.
به این ترتیب این مقاله با توجه به تحقیقاتی که نام بردم، در مورد تاثیر فضای زندگی در بروز انواع آسیبهای اجتماعی چون اعتیاد به مواد مخدر، انحرافات اخلاقی، دزدی، قتل، فرار دختران، خودکشی، خشونتهای خانوادگی، قتل نفس(آدم کشی)، همسر آزاری و همسر کشی، طلاق و.. مورد بررسی و نمودارهای لازم در این موارد را تهیه و در اتاقهای فکر نیروی انتظامی، قوه قضائیه، خدمات اجتماعی شهرداری و سازمانهای بهزیستی و مددکاری اجتماعی ارائه داشتهام و خوشبختانه مورد توجه نیز قرارگرفته است، نوشته شده است. امیدوارم این چکیده و نوشته هم بتواند مفید و موثر باشد انشالله.
فضای زندگی و عوامل سوقدهنده به جرم
بنیانگذار تئوری «میدان زندگی، یا فضای زندگی» کورت لوین (Kurt Lewin) استاد دانشگاه ( M.I.T) در دهه ۱۹۴۰ است. به نظر او فضای حیاتی یا میدان زندگی موقعیت آنی و لحظهای است که فرد در آن قرار دارد و به سر میبرد که عبارت از یک کل یا مجموعه به هم پیوسته از اموری است که با یکدیگر همزیستی دارند و متشکل از دو مقوله شخص (P) و محیط (E)است که میتوان به صورت فرمول (B=f( P+E آن را نشان داد.
ریشه مفهوم فضای حیاتی یا فضای زندگی یا میدان نیرو را باید برای نخستین بار درگفتههای ارسطو و سپس فیزیک نیوتن و اینشتین جستوجو کرد. به عبارت دیگر مفهوم نظریه میدانی در روانشناسی اجتماعی که با نام «کورت لوین» Kurt Lewin پیوند خورده است، در اصل از مفهوم میدان نیرو در فیزیک گرفته شده و شباهت زیادی با نظریه گشتالت دارد.
ارسطو ( ۳۲۲-۳۸۴ ق-م) گفته است رفتار یک شخص یا یک شیئ، بسته به گروه و طبقه خاصی است که آن شیئ یا شخص در آن قرار دارد.
به طور مثال علت اینکه وقتی سنگی را ازدست خود رها میکنیم و به زمین میافتد، آن است که سنگ در طبقه اشیاء سنگین است. یا مثلا” اگر فلان شخص، در موقع سوپخوردن، لب و دهانش صدا میکند، بدان علت است که آن فرد از طبقه اجتماعی خاصی است که افراد آن روش درست خوردن سوپ را نمیدانند و غیره.
به عبارت دیگر علت انحرافات اجتماعی را باید در، فطرت، ذات، نژاد فرد و همچنین ذات و ماهیت اشیاء جستوجو کرد.
فطری گرایانی چون: ویلیام مک دوگال و پیروان مکتب تحققی در جرمشناسی لومبروزو Lombroso، رافائل گارو فالو
R. Garofalo انریکو فری Enrico. Ferri در این دسته قرار دارند و شاید برخی از قضات والا مقام و بزرگواران بر این عقیده باشند که مجرم، بالفطره مجرم است و جرم، مادرزادی و یا اینکه مجرم دیو و دد است باید او را به سزای عملش رساند، اعدامش کرد و قل و زنجیر بر پایش افکند وغیره.
نظر نیوتن و نیروهای گرایشدهنده به جرم
اما نیوتن ( ۱۷۲۷-۱۶۴۲-م) معتقد است که علت رفتار اشیاء و آدمها را باید در نیروهایی که بر آنها وارد میشود جستوجو کرد، بسته به طیف یا میدان نیروهایی است که بر او وارد میشوند.
مثلا” علت افتادن سنگ به زمین، نیرویی است که از زمین به آن وارد میشود و اگر از کف دست کسی سنگ به زمین نمیافتد، علت آن نیرویی است که برخلاف کشش زمین به سنگ وارد میشود. یا همینطور اگر کسی سوپ را با سر و صدا میخورد، علت، فشار مکیدن و وزن خالص مایع سوپ یا فشاری است که گرسنگی بر او وارد میآورد.
بر این اساس، اگر کسی وارد انواع آسیبهای اجتماعی میشود، فشار و قوه جاذبهای است که از بیرون و درون جامعه بر فرد وارد میشود. یعنی نیروهایی است که موجب میشود فرد به انواع آسیبهای اجتماعی بپردازد.
به عبارت دیگر، این نظریه، فرد و ذات او را بیتقصیر میداند و به محیط و نیروهای وارده بر فرد، منتسب میکند و جرم را پدیدهای اجتماعی میداند.
این طرز تفکر، تا اواخر قرن هجدهم به قوت خود باقی ماند، تا اینکه دراواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، علاوه بر مفهوم نیرو یعنی آن چیزی که موجب حرکت، تغییر یا توقف اجسام میگردد مفهوم دیگری مثل هیئت کلی یا سیستم یعنی قرار گرفتن قسمتهای مختلف یک جسم که در مجموع و در رابطه با هم شکل آن جسم را به وجود میآورد در فیزیک و سپس نظریه سیستم و یا نظام ساخت در جامعه شناسی به وسیله کلود لوی اشتراوسClaude Levi Strauss و بعد هم مکتب کارکردگرایی رادکلیف براون( Radcliff Brown) و برانیسلاو مالینفسکی( Bronislaw Malinowski) و اخیرا” تئوری تالکوت پارسونز ( Talcott Parsons)”به نام ” فونکسیونالیسم ساختی” در بیان علت پدیدههای اجتماعی از جمله انواع آسیبهای اجتماعی، مطرح گردیده است.
سر انجام کورت لوین (Kurt Lewin) استاد بزرگ روانشناس اجتماعی دانشگاه M.I.T) ( با استفاده از این مفاهیم، میدان یا فضای زندگی را در روانشناسی اجتماعی و دینامیک گروهی به کار برده است و معلوم نموده که برای آنکه بتوان رفتار فرد را در فضای زندگی خاص او تبیین کرد دو شرط لازم است.
اولا به خصوصیات درونی او(P ) توارث، تواناییها، شخصت، وضع سلامت جسمانی و روانی و نظایر آن توجه داشت.
ثانیا: به موقعیت و محیط اجتماعی ( E) که وی در آن لحظه در آن موقعیت قرار گرفته است و یا به سر میبرد. حضور یا عدم حضور دیگران، میزان ممانعت از رسیدن او به هدفش، نگرش جامعه نسبت به رفتار وی و مانند آنها بستگی دارد.
به عبارتیB=f(P+E).
حال برای آنکه مفهوم فضای زندگی یا میدان زندگی یا میدان نیرو و رابطه آن با انواع آسیبهای اجتماعی بهتر روشن شود لازم است نکتهای را به عرض برسانم.
نیروهای بازدارنده از جرم
فضای اجتماعی و زندگی، جایی است که اکنون در آن قرار داریم. در آنجا نفس میکشیم و از این طرف به آن طرف در حرکت هستیم. در این فضا ما همواره تحت تاثیر دو دسته نیرو قرار داریم؛ نیروهای برانگیزنده و نیروهای بازدارنده. در ادامه به صورت مختصر به آنها اشاره میشود.
بر این اساس فضای زندگی هر فردی در هر لحظه و هر ثانیه، عوض میشود به همین دلیل لحظهای با لحظه قبل مشابه و یکسان نیست و فرد مجبور است که همواره با نقشهایی که بازی میکند خود را در تعادل نگهدارد. در غیر این صورت ممکن است به او برچسبهایی از قبیل اختلال حواس و دیوانگی زده شود. از سوی دیگر ممکن است به انواع آسیبهای اجتماعی و جرم و جنایت نیز دچار شود.
به عبارت دیگر، اگر فضای زندگی یا میدان زندگی یا میدان نیروئی که ما در آن قرار داشتهایم مساعد نبود، امکان داشت هر کدام از ما مجرم و بزهکار شویم و الان درگوشه زندان باشیم.
با این تفاسیر میتوان تعریف میدان زندگی را با توجه به آن چه در بالا گفته شد، اینگونه توضیح داد:
« فضای حیاتی یا میدان زندگی موقعیت آنی و لحظهای است که شخص در آن به سر میبرد. در این فضا انسان در هر زمانی، مثل نقطهای است که در داخل فضای حیاتی خود، در حال حرکت است. نیروهایی در داخل این فضای حیاتی، وجود دارد که از یک طرف او را جذب میکنند و از طرف دیگر، او را از حرکت باز میدارند. این دو نیروی متضاد نیروهای برانگیزنده یا سوق دهند و نیروهای بازدارنده نامیده میشوند.
به عبارت دیگر؛ در اطراف هر یک از ما، در هر مکان و زمانی که قرار داریم یک میدان نیرو که مجموعهای از نیروها یا عوامل سوق دهنده و برانگیزنده و باز دارنده که ما را از هر جهت احاطه و زیر سلطه خود قراردادهاند وجود دارند.
برخی از نیروهای سوق دهنده یا برانگیزنده در حوزه عوامل خانوادگی محسوب میشوند. این عوامل عبارت هستند از بد سرپرستی- بیسرپرستی– تک سرپرستی– داشتن ناپدری و نامادری– خانواده نابسامان- طلاق– بیمسئولیت بار آوردن فرزندان– اعتیاد والدین به مواد مخدر و یا مشروبات الکلی¬¬- بیکاری- فقر- پایبند نبودن خانواده به اصول اخلاقی و دینی و مذهبی– ضعیف بودن اقتدار مشروع پدر یا مادر در خانواده– بیماری والدین یا یکی از آنان– استفاده از ماهوارهها– بدرفتاری با فرد در دوران کودکی– عدم کنترل و نظارت والدین بر فرد در درون خانواده– سوء رفتار جنسی والدین و پایبند نبودن آنان به تعهد همسری– تجاوزات جنسی با فرد دردوران کودکی- سابقه جرم و بزهکاری در خانواده– اشتهار به بد نامی و غیره و غیره.
از نیروهای سوق دهنده یا برانگیزنده در حوزه عوامل اجتماعی میتوان به این موارد اشاره کرد: بیکاری (که امالفساد محسوب میشود)- فقر- گرانی و تورم- نداشتن شغل- نداشتن مسکن- منفعت طلبی– جرمزا بودن محل سکونت – در دسترس بودن مواد مخدر– فساد و روسپیگری در محل زندگی– دوستان ناباب– عدم وجود امکانات تفریحی و ورزشی– افزایش جمعیت– تفاوت جنسی و نژادی- مهاجرت- ماهوارهها– پایمال کردن حق و حقوق فردی– بیعدالتی– کودکان کار و متکدیان– تاثیر فرهنگ و تمدن کشورهای بیگانه– عوض شدن جایگاه حق و باطل– به تاخیر افتادن ازدواج و فراهم نبودن امکانات ازدواج– دسترسی آسان به مواد مخدر- رایج بودن خشونت و پرخاشگری در محل زندگی– تهاجم فرهنگی غربی– آنومی اجتماعی– رسانههای اجتماعی- اختلافات طبقاتی– تضادهای درون گروهی: ا جتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی– محیط آموزشی و تربیتی– فیلمها و سریالهای تلویزیونی و ماهوارهای و رسانههای برون مرزی- ضعف اعتقادات و باورهای دینی و سنتی- محل زندگی- حاشیه نشینی- ضعف خود کنترلی- شهر نشینی- بافت فرهنگی و جمعیتی نامتجانس- بندرگاهها و شهرهای زیارتی و صنعتی، اکولوژی و فضای فیزیکی شهر، اطراف راه آهن و ترمینالهای مسافرتی- گروه همسالان و دوستان- نبود شادی ونشاط- گذران اوقات فراغت نامطلوب- برخورد مسئولان با ارباب رجوع و مردم بامردم- عدم اعتماد افقی وعمودی، فضای نامناسب سیاسی- عوامل فرهنگی و شخصیتی و حتی فصول مختلف سال- سرما و گرما و دهها مورد دیگر.
عوامل فردی موثر بر بازدارندگی جرم
عوامل شخصیت فردی چون توارث، تواناییها، شخصیت، وضع سلامتی، نداشتن اعتماد به نفس- کمبود اعتماد به نفس- مهارت نداشتن در ” نه ” گفتن، عقدههای درونی- احساسی عمل کردن- تلقینپذیری از بزهکاران- عدم پایبندی به اعتقادات – بلوغ زودرس – احساس انتقادم از مجرمین- ترس از دیده نشدن و مسخره شدن- عدم کسب تجربه و مشورت با دیگران- خود را بزرگ کردن- مغرور بودن- ترک تحصیل- گوشهگیری و انزوا- تجردگرایی- بدحجابی- نیاز به توهم- خود خواهی – عدم ثبات روحی وروانی- وسوسههای شیطانی و غیره و غیره…عواملی هستند که در مقابل آنها نیروهای بازدارنده یا مانع شونده وجود دارد. این نیروها درجهت بازداشت یا کاهش نیروهای سوق دهنده عمل میکنند و میخواهند موجب کاهش آسیبهای اجتماعی شوند؛ نیروهایی همچون نیروهای انتظامی؛ قوه قضائیه، قوانین و مقررات، شلاق زدن، جریمه نقدی، زندان و تبعید و مانند اینها، نصیحت و پند و اندرز، محدودیتها و محرومیتها، زندان و… و فرهنگسازی، بالا بردن اعتقادات دینی و مذهبی و اعتقاد به زندگی پس از مرگ، تقویت ایمان و مذهب وغیره….
متعادل نگه داشتن نیروها برای حفظ تعادل حقوقی جامعه
به این ترتیب شرط آنکه فضای زندگی یا میدان زندگی یا میدان نیرو مناسب باشد، این است که باید این دو دسته نیرو، همواره درحال تعادل باشند. در غیر این صورت، امکان ورود فرد به انواع آسیبها و انحرافات اجتماعی، افزایش مییابد و از هر جهت فشارآفرین میشوند.
این بیت شعر چه خوش مینشیند که «از هر کرانه تیربلا کردهاند رها/ باشد کز آن میانه یکی کارگر شود». درواقع نیروهایی هستند که میخواهند تعادل ما را بر هم بزنند و به انجام عملی خلافی برای رسیدن به اهداف، خواستهها و امیال خود برسانند و از یک انسان سالم، فردی، مجرم و بزهکار، معتاد، روسپی، دزد، قاتل وغیره بار آورند. به نظر “ادوین ساترلند” (Edwin Sutherland)،” گلیفورد شاو”( Clifford Shaw) و” هنری مک کی”(Henry Mackay) صاحبنظران جامعهشناسی شهری مکتب شیکاگو؛ جرم از راه یادگیری حاصل میگردد. باز این شعر منظور مطلب را به خوبی روشن خواهد کرد: پسر نوح با بدان بنشست / خاندان نبوتش گم شد /سک اصحاب کهف روزی چند/ پی نیکان گرفت و مردم شد) و گویی این دو بیت شعر میتواند در وصف نیروهای سوق دهنده و برانگیزنده جرم به شمار آید.
دوری مردم از تخلف با تعادل نیروها
در هر حال برای آنکه یک فرد، به کار خلاف نپردازد باید همواره و در هر زمان و مکانی، این نیروها در تعادل باشد.
فضای زندگی لحظهای از ما جدا نمیشود و تا وقتی که زنده هستیم با ما همراه است. در روز و شب هزاران بار عوض میشود و لحظهای با لحظه قبل مشابه نیست. چنانکه گفته شد، اگر تعادل ما در این فضای حیاتی به هم بخورد دچار مشکلات متعددی از جمله انواع آسیبهای اجتماعی میشویم و به رفتار متفاوتی میپردازیم و ممکن است دچار جرم و آسیب اجتماعی شویم. به عبارت دیگر این میدان نیروهای اجتماعی بر انگیزنده و باز دارنده است که مجرم میآفریند. تا فضای زندگی فرد و جامعه اصلاح نشود نباید انتظار کاهش جرم، جنایت، قتل، دزدی، تجاوز به عنف، اعتیاد و… را داشت!
با توجه به آن چه گفته شد و همچنین تحقیقات نگارنده که در بالا اشاره شد، عوامل سوق دهنده به انواع جرایم و بزهکاری بر عوامل باز دارنده به مراتب برتری دارد و تناسب چندانی با یگدیگر ندارند. به همین دلیل همواره شاهد بالا رفتن میزان انوع آسیبهای اجتماعی در جامعه هستیم. برای آنکه بتوانیم از میزان انواع آسیبهای اجتماعی بکاهیم و این مهم حاصل آید، باید کوشش به عمل آورد تا نیروهای برانگیزنده” و سوق دهنده موُثر در جرم و بزهکاری که در بالا تا اندازهای اشاره شد و مشتی از خروار است کاهش و در مقابل، رفاه و تامین اجتماعی به ویژه برای اقشار محروم فراهم گردد. در غیر این صورت آسیبهای اجتماعی، کاهش پیدا نخواهد کرد و آب در هاون کوبیدن خواهد بود. به قول مولوی «هر دارو که ایشان کردهاند / این عمارت نیست ویران کردهاند / بیخبر از حال درون/ استعیذالله مما یفترون».
حال برای آنکه با میدان اجتماعی یا میدان زندگی و نیروهای برانگیزنده و بازدارنده بهتر آشنا شویم به ارائه دو نمودار از بزهکاری و آسیب اجتماعی که تا حدی مهمتر هستند میپردازیم؛ گر چند که نزد مخاطبان و صاحبنظران نشریه، یک اشاره کافی است.
توجه به فضای زندگی
به این منظور عوامل برانگیزنده(سوق دهنده) و بازدارنده موثر در بروز انواع آسیبهای اجتماعی و جرم را در قالب جدولی نشان میدهیم.
نیروهای برانگیزنده- (مجموع نیروهای برانگیزنده وباز دارنده درحال تعادل – بلندی خطوط نشان دهنده قدرت و ضعف عوامل موثر است. این عوامل پیشتر نام برده شدند.)
چنانکه ملاحظه میشود، در میدان نیرو، به هیچ عنوان مجموع نیروهای بازدارند، با مجموع نیروهای برانگیزنده، یا سوق دهنده، برابر و مساوی نیست و نیروهای سوق دهنده، چندین برابر نیروهای باز دارنده است. به همین علت است که همواره با وجود همه سختگیریها، زندان، بر تعداد معتادان، انواع آسیبهای اجتماعی و جرایم، طلاق، دزدی، قتل و جنایت و… افزوده میشود.
بنابراین تا وقتی بین نیروهای سوق دهنده و باز دارنده یا مانع شونده تعادل برقرار نباشد، نمیتوان انتظار داشت که اعتیاد به مواد مخدر، جرم و جنایت، تجاوز به عنف، دزدی، قتل و غارت، همسر کشی، فرار از خانه و انواع دیگر آسیبهای اجتماعی، در جامعه کاهش یابد.
خلاصه آنکه
بر اثر چنین نظریهای است که امروز جامعهشناسان و متفکران اجتماعی و جرمشناسان و به ویژه روانشان اجتماعی پذیرفتهاند که محیط، اجتماعی است که مجرم و بزهکار میآفریند. به همین دلیل همانطور که قاضیالقضات به کرات تاکید کردهاند باید قضات عالی مقام و شرافتمند آنها را در هنگام صدور رای موررد عنایت و توجه قرار دهند و نهایت رعایت عدالت را بنمایند و بدانند که در شرایط کنونی جامعه ما هر انسان شرافتمندی ممکن است دچار آسیبهای اجتماعی گردد.
اگر میخواهیم از بروز انواع جرایم و آسیبهای اجتماعی جلوگیری کنیم باید فضای زندگی یا میدان اجتماعی افراد و جامعه را مناسب سازیم و دست از فطری وذاتی بودن افراد مجرم برداریم و آنان را دیو ودد نشماریم؛ چرا که جامعهشناسی جرم میگوید: علت عدم موفقیت در مبارزه علیه جرم را باید درواقع در عدم تشخیص جرم و به علت عدم کوشش در راه شناخت آن و همینطور عوامل به وجود آورندهاش دانست. درحالی که هنوز هم بزرگوارانی هستند که تمام سعی و کوشش خود را متوجه یک درمان غلط و یک وسیله نادرستی، به نام مجازات زندان میدانند و حاضر نیستند بپذیرند که در جامعه و فضای زندگی نیروهای سوق دهند و باز دارنده است که در بروز انواع آسیبهای اجتماعی دخالت دارند و در واقع بزهکار، انسانی بیمار است که جامعه اورا بیمار کرده است.
به عبارت دیگر، گاهی ما به دنبال نابودکردن معلول هستیم، نه به دنبال علت. به همین دلیل است که برخی از قوانین و مقررات در کشور ما مبتنی بر قوانین زاجره و یا تنبیهی است. خوشبختانه اکنون رئیس قوه قضائیه زندانزدایی را سر لوحه کار خود قرار دادهاند و معتقد هستند که زندان به تنهایی چاره کار نیست و بهتر است که قوانین و مقررات قوه قضاییه بر قوانین جابره (یا ترمیمی و اصلاحی) تاکید ورزد و به این ترتیب به از بین بردن عوامل موثر در انواع آسیبهای اجتماعی بپردازد. این گام و رویکرد بزرگی در راستای عدالت و عدالت خواهی این قوه است.
به قول کتله (Quetelet) دانشمند بلژیکی اجتماع مسئول کلیه جرایمی است که رخ میدهد چرا که خود، به وجود آورنده آنهاست و بزهکار درواقع جز آلت اجرایی دردست اجتماع، چیز دیگری نیست.
اجتماع و فضای زندگی و اجتماعی آلوده، از انسان سازگار، درستکار و پاک شرست، موجودی ناسازگار، نادرست و ناپاک میآفریند و تخم بزهکار را در میان انسانهای سالم پرورش میدهد.
فضای اجتماعی، نامناسب است که مجرم و بزهکار میپروراند. از این رو هنگامی که فضای زندگی نامناسب است نباید از وقوع تجاوز ناموسی، اعتیاد، فرار دختران، دزدی و قتل و غیره تعجب کرد. بلکه اگر این گونه انحرافات به وقوع نپیوندد، باید حیزتزده شد!
با آرزوی بهروزی و توفیق همه قضات عالی مقام.