هفته نامه

حجاب پدیده ای اجتماعی است و موثر در بالا بردن نظم اجتماعی

 

دکتر امان قرائی‌مقدم

جامعه شناس و استاد دانشگاه

 

 

پوشش و یا حجاب مردان و زنان از لحاظ مردم‌شناسان تکامل گرا چون برانیسلاو مالینفسکی، وستر مارک، باخوفن، سرجیمز فریزر، لوئیس هنری مورگان و دیگران پدیده اجتماعی تکاملی است و از ساده به پیچیده در حرکت است. این سیر هنوز نیز ادامه دارد

 

حجاب پدیده‌ای اجتماعی است و جامعه و آموزش و پروش خاص و عام است که نوع پوشش و حجاب را تعیین می‌کند.این پدیده می‌تواند به وجود نظم که عاملی برای کاهش جرم در جامعه است، منجر شود

 

حامی عدالت: گفته می‌شود که حجاب در کاهش جرم در جامعه موثر است، ولی به راستی این گفته صحیح است؟ اگر صحیح است دلیل علمی نیز در پس آن نهفته است؟ این نکته، موضوعی است که تلاش کرده‌ام تا در این یادداشت به اختصار به آن بپردازم.

حجاب به طور کلی پدید‌‌ای صرفا اجتماعی و تکاملی است که بر اثر مقتضیات طبیعی و اقلیمی به تدریج به وجود آمده و شکل گرفته است. حجاب با گذشت زمان تغییریافته و بنا به مقتضیات اجتماعی می‌تواند تغییر و دگرگونی پیدا کند. به همین جهت پوشش انسان‌ها در جوامع مختلف متفاوت، گوناگون و متنوع است. چنان‌که در کشور ما نیز این ویژگی در بین اقوام و استان‌های شمالی و جنوبی و شرقی و غربی و کوهستانی و سردسیر و گرمسیر و… متفاوت است. اما بنا بر اسناد تاریخی در اکثر قریب به اتفاق ملت‌ها و آیین‌های جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است. هرچند در طول تاریخ فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده وگاهی با اعمال سلیقه حاکمان تشدید یا تخفیف یافته، ولی هیچگاه از بین نرفته است.

به طور کلی لباس و پوشاک به منظور تمایز انسان از حیوان و برتری فرد یا گروهی برگروه دیگر به وجود آمده و شاخص مقام و منزلت فردی واجتماعی است.

پوشش و یا حجاب مردان و زنان از لحاظ مردم‌شناسان تکامل گرا چون برانیسلاو مالینفسکی، وستر مارک، باخوفن، سرجیمز فریزر، لوئیس هنری مورگان و دیگران پدیده اجتماعی تکاملی است و از ساده به پیچیده در حرکت است. این سیر هنوز نیز ادامه دارد. نمونه آن پیگمی‌ها در افریقا، پوگوت‌های کنیا، کونگ‌ها در اطراف کلیمانجارو، سرخپوستان کایوپو، یانومومورها در جنگل‌های برزیل (انسان‌شناسی فرهنگی- دانیل بتیس و فرد بلاک صفحات ۲۱۵-۲۶۷-۲۷۳-۶۱۵-۶۳۲و۷۲۷) و قبایل آدم‌خوار کروا در جنگل‌های برزیل که حدود سال ۱۹۱۱ به وسیله انسان‌شناسان کشف شدند و در فیلم‌ها نشان می‌دهد که کاملا برهنه، لخت و عریان و درخت‌زی هستند و در حالت کاملا ابتدایی به سر می‌برند و سرپناهی و کلبه‌ای در روی زمین ندارند. این مردمان عموما جنگل را می‌پرستند و از آن کمک می‌طلبند. مردم این قبایل که نام برده شد معتقدند لباس باعث می‌شود که بیماری از تن آن‌ها خارج نشود و بیمار شوند. با این‌همه انسان‌شناسان و باستان‌شناسان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می‌دهند. زیرا آثار و نقوش به دست آمده از غارها نشان می‌دهد که پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‌شود. حجاب و پوشش برای مردان و زنان بر اثر مقتضیات طبیعی از ساده به پیچیده در تکامل است.

انسان‌های اولیه به تدریج با استفاده از برگ و الیاف کنف و بعد از آن هم بافت حصیر و پس از آن بافت پارچه توانستند برای خود نوعی پوشش درست کند. پس از آن نیز به تدریج با پیدایش تمدن‌های بزرگ مصر، بین‌النهرین و ایران و یونان و ادیان و مذاهب گوناگون چون دین یهود، مسیح، اسلام، بودایی، برهمن، هندو و توتم‌های گوناگون و غیره نقش بسیار بارزی در اشاعه وگسترش حجاب داشته و دارد. می‌رود که جهان بر اثر وسایل ارتباط جمعی شکل واحدی از پوشش را مورد پذیرش و استفاده قرار دهد به همین دلیل است که پوشش کیمونوهای ژاپنی و پوشش کره‌ای و چینی و آفریقایی و بودایی و هندو و غیره رنگ واحدی به خود می‌گیرند و چیزی جلودارشان نیست. اما هنوز چنان‌که در بالا اشاره شد قبایل گوناگونی چون پیگمی‌ها در آفریقا و بومیان تاسمانیا در استرالیا تا اوایل قرن بیستم که مردم‌شناسانی چون وستر مارک، جان مک‌لنان، باخوفن و هنری اسکول گرافت و دیگران مطالعه کردند، چیزی برتن نداشتند. اما به تدریج که با تمدن آشنا شدند پوشش مختصری بر تن کردند.

 

تاثیر انواع پوشش در جوامع گوناگون بر جرم

پوشش زنان در یونان باستان طوری بود که صورت و اندام‌شان را تا روی پا می‌پوشاندند. این پوشش در جزایر کورس و دیگر جزایر یونان ساخته می‌شد. زنان فنیقی نیز دارای پوشش قرمز بودند. سخن از حجاب در لابه‌لای کلمات قدیمی‌ترین مولفین یونان نیز به چشم می‌خورد. زنان شهر تبس دارای حجاب خاصی بودند. بدین صورت که حتی صورت‌شان را نیز با پارچه می‌پوشاندند. این پارچه دارای دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می‌گرفت تا بتوانند ببینند. در اسپارت دختران تا موقع ازدواج تا حدی آزاد بودند اما بعد از ازدواج خود را از چشم مردان می‌پوشاندند. نقش‌هایی که از گذشته بر جا مانده حکایت می‌کند که زنان سر را می‌پوشاندند ولی صورت‌شان باز بود. وقتی به بازار می‌رفتند بر آنان واجب بود که صورت‌شان را بپوشانند. این شرایط برای دوشیزگان و یا بانوان دارای همسر یکسان بوده است. حجاب در بین زنان سیبری و سکاهای آسیای صغیر و زنان شهره فارس و عرب نیز وجود داشته است. زنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بودند، به طوری که وقتی از خانه خارج می‌شدند با چادر بلند تمام بدن را تا روی پاها می‌پوشاندند و چیزی از برآمدگی‌های بدن مشخص نمی‌شد (دائره‌المعارف القرن العشرین).

ویل دورانت یکی از تاریخ‌نویسان غربی نیز شواهد زیادی دال بر وجود حجاب در بین زنان یونان و روم باستان آورده است. او درباره الهه عفت که یکی از خدایان یونان باستان است می‌نویسد؛ “آرتیمس” الهه‌ی عفت است و عالی‌ترین نمونه و الگو برای دختران جوان به شمار می‌آید. دارای بدن نیرومند ورزیده و چالاک و به زیور عفت و تقوا آراسته است. او همچنین وجود حجاب را در میان ارمنی‌ها و در کنار دریای سیاه، سکاهای بیابان‌گرد که قبایل جنگی و نیمه مغول و نیمه اروپایی بودند توضیح داده که زنان خود را سخت در پرده نگاه می‌داشتند. این مورخ در جای دیگری می‌نویسد: زنان فقط در صورتی می‌توانند خویشان و دوستان خود را ملاقات کنند و در جشن‌های مذهبی و تماشاخانه‌ها حضور یابندکه کاملا درحجاب باشند. همچنین از قول یکی از فلاسفه یونان درباره شدت پوشش زن نقل می‌کند: نام یک زن پاکدامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان داشت (ویل دورانت تاریخ تمدن ص ۳۳۶-۳۴۰- ۵۲۰).

 

پژوهش ویل دورانت درباره پوشش‌ در ایران

پوشش زن در ایران باستان با توجه به آثار فراوانی که وجود دارد کاملا رعایت می‌شده است. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و این‌که حجاب بسیار سختی، در بین آنان رایج بوده است می‌نویسد: زنان طبقات بالای اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‌دار، از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان معاشرت کنند و زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش‌هایی که از ایران باستان به جا مانده، چهره هیچ زنی دیده نمی‌شود. نمونه شعر فردوسی است که: (منیژه منم دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب ). اسناد تاریخی نشان می‌دهد که حجاب در دوران کهن و تمدن آشور، بابل، آکد، سومر، مادها، هخامنشیان، پارت‌ها، پارس‌ها و خوزستان امروزی و سلسله جبال زاگرس به خصوص ارتفاعات کردستان و آذربایجان امروزی و مناطق دیگر، حجاب کاملا وجود داشته است. پوشاک زنان اشکانی به صورت پیراهنی بلند حجیم و پرچین تا روی قوزک پا آستین‌دار و یقه راست که در ناحیه کمر، کمر می‌خورده و گاه پیراهن کوتاه‌تر و یقه‌باز روی آن پوشیده شده است. جنس این پوشاک، همگی از پارچه‌ها منقش و مزین به قلاب‌دوزی بوده و پوششی شبیه چادر بر روی سر بسته می‌شده است. نمونه دیگر از نوع پوشش زنان را می‌توان بر روی فرش پازیریک که در سیبری بدست آمده و چند هزار سال سابقه تاریخ دارد مشاهده کرد. این اثر تصویری از زنان دوره هخامنشی را نشان می‌دهد که همانند لباس زنان  محلی و روستایی کورد شمال خراسان و زنان سیستان وبلوچستان و همچنین بانوان محلی مازندرانی وگیلانی است و نشان می‌دهد که زنان در آن دوران کلاهی پولک‌دوزی با پیراهن زیبای رنگی نیم تنه تا روی کمر، همراه با شلوار قدکی و جوراب بافتنی از نخ رنگی که تا زیر زانو است به تن دارند؛ همان‌گونه که در میان زنان کورد شمال خراسان، قوچان، شیروان، فاروج و بجنورد اکنون نیز می‌توان مشاهده کرد.

 

حق طلاق مرد با بی‌حجابی زن در یهود

حجاب زنان در شریعت حضرت ابراهیم( ع) بسیار حائز اهمیت بوده است. در کتاب تورات چنین می‌خوانیم که رفقه چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را دید. از شتر خود فرود آمد. از خادم خود پرسید این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می‌آید؟ خادم گفت آقای من است پس برقع خود را گرفته، خود را پوشاند. از این فرمایش روشن می‌شود که پوشش زنان در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم (ع) وجود داشته است.

حجاب در آئین یهود نیز وجود داشته و اگر زنی به نقض آن می‌پرداخت و چیزی بر سر نداشت و یا در شارع عام، با مردی دردل می‌کرد، یا صدایش آن‌قدر بلند بود که همسایگان بتوانند بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق بدهد و غیره.

اعراب جاهلی و بادیه نشین از آن‌جا که با هنر خیاطی آشنا نبودند، پوشاک آنان بسیار ساده و از یک تکه پارچه بافته شده برای حفظ بدن‌شان از سرما و گرما بوده است و تصور این‌که می‌توان با هنر خیاطی لباس به صورت برازنده درآورد را نداشتند، تا این‌که با ظهور اسلام و فتح قسمت‌های بزرگی از آفریقا و اروپا و به‌ویژه ایران که در سطح به مراتب با لاتر ازاعراب بدوی قرار داشتند رفته‌رفته زندگی چادر‌نشینی را کنار گذاشتند و به شهرنشینی گرویدند و می‌دانستند که لباس‌های برازنده‌تر از آن‌چه دارند می‌توان پوشید و از لباس ایرانیان اقتباس کردند. چنان‌که خلفای اموی و عباسی، لباس به سبک ایرانیان می‌پوشیدند. زیرا اعراب گرچه از لحاظ نظامی بر ایران و سایر کشورها پیروز شده بودندکه دلایل زیادی از قبیل شعار برادری، برابری و آزادی و بخشیدن جزیه و غیره بود( رجوع شود به کتاب از پرویز تا چنگیز مرحوم تقی زاده و کتاب فرهنگ و تمدن ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی استاد ممتاز دانشگاه تهران محمد محمدی و دانشکده الهیات و معارف اسلامی).

اعراب حتی آنان که در شهرهای نزدیک به یکدیگر می‌زیستند البسه مختلفی در بر می‌کردند. لباس زنان نیز از یکدیگر متفاوت بود و لباسی که زنان مسلمان اسپانیای می‌پوشیدند با لباس زنان ترک و مور افریقایی و زنان غرناطه، کاملا از یکدیگر متفاوت بود همچنین اختلاف زیادی بین لباس نجیب زادگان و اشراف و سربازان و مردم عامی مخصوصا از شکل عمامه رایج بود و می‌توانستند آنان را از یکدیگر در مقام و جایگاه در برخورد نخستین تمیز دهند. اما این کیفیت عموما در شهرها مشاهده می‌شد در حالی که بدویان تا حدی لباس قدیمی خود را نگه داشته و دستورات مذهبی را بیش از شهرها رعایت می‌کردند.

حضرت پیغمبر(ص) در مواعظ خود مکرر فرموده است که تجمل نباید در زندگی امت من راه یابد. مجتهدین اسلامی نیز از این احکام و اندرزها، قوانین و سنن اخلاقی خاصی برای لباس پوشیدن به وجود آوردند. چنان‌که طبق روایات کتب فقهی لباس حنفی و مالکی و غیره متفاوت است. پیامبر اکرم با عبارت بسیار روشن در منع پوشیدن البسه ابریشمین سخن گفته‌اند: «هر که در این دنیا لباس ابریشمن بپوشد در زندگی آخرت آز آن نخواهد پوشید.». همچنین فرموده‌اند فقط کسی لباس ابریشمین می‌پوشد که از زندگی آخرت نصیبی نداشته باشد. رنگ‌هایی که بیشتر تاکید شده نیز سفید وسیاه است. اما شیعیان به جهت آن‌که پیامبر فرموده‌اند خداوند البسه سفید را دوست دارد و بهشت را سفید آفریده است
(مجمع‌النهر چاپ قسطنطنیه جلد دوم ص-۲۵۸) پوشیدن سیاه را مردود دانسته‌اند. شاردن در سفرنامه خود دراین‌باره می‌نویسد: در شرق مخصوصا ایرانیان هرگز سیاه نمی‌پوشند واین رنگ را شوم و مکروه می‌دانند به طوری که به آن نگاه نمی‌کنند.

براین اساس لباس و پوشش و حجاب سابقه تاریخی و در بین همه اقوام وتمدن‌ها وجود داشته اما به مفتضیات زمان و مکان، تغییر شکل می‌دهد و دگرگونی می‌پذیرد؛ تا جایی که به شکل امروزی درآمده است. مصداق این گفته را در جامعه به ویژه در بین دختران و زنان شاهد هستیم.

 

پوشش، سنت‌ها و نظم اجتماعی

آموزش وپرورش درست خانوادگی و بعد هم تعلیم و تربیت در مدرسه و دانشگاه و آموزش و پرورش به طور عام یعنی رسمی و غیررسمی که از گهواره تا گور ادامه دارد و یا به قول جان دبویی، هربارت، فروبل و دیگر فیلسوفان بزرگ تعلیم و تربیت مهیا و آماده کردن فرد برای زندگی کردن در جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند. به نظر بنده این نکته منشا وظیفه مداری و مسئولیت پذیری افراد جامعه است. یعنی فرزندانمان را چه در خانواده و چه درمدسه و دانشگاه وظیفه‌مدار و مسئولیت‌پذیر پرورش دهیم. این خود به نظم و کاهش جرم در جامعه منجر خواهد شد.

این خود در آموزش و پرورش ایران باستان وجود داشت و هنوز هم کم و بیش در شهرهای کوچک و روستاها وجود دارد؛ نه این‌که مانند امروز شاهد فروریختن ارزش‌ها و هنجارهای سنتی و مذهبی باشیم و حجاب و پوشش را به تمسخر بگیریم. گویی امروزه شاهد معجونی از بدحجابی و بی‌حجابی در جامعه هستیم که در این خصوص باید اقداماتی انجام داد.

به عبارت دیگر از لحاظ جامعه‌شناسی چنان‌‌چه در مقالات متعدد نوشته‌ام، باید نوجوانان و جوانان را از طریق آموزش وپرورش در کلیه سطوح، مجاب به پوشش مناسب کنیم نه آن‌که از ترس اقدامات سلبی اجابت کنند. مجاب کردن یعنی عمقی پذیرفتن و نهادینه شدن یا به قول «ویلفردو پارتو» جامعه‌شناس بزرگ ایتالیایی در ذهن و فکر جوانان رسوب کردن است در حالی که اجابت کردن ظاهری و عینی است و ماهیت ندارد و «ظاهر بینان» گمان می‌کنند حجاب موجود در جامعه، باطنی است. به قول مولوی به جای آن که درون را ببینند برون را می‌نگرند. ما درون را بنگریم وحال را / نی برون را بنگریم وقال را (مثنوی مولوی- داستان موسی و شبان)

خلاصه آن‌که حجاب پدیده‌ای اجتماعی است و جامعه و آموزش و پروش خاص و عام است که نوع پوشش و حجاب را تعیین می‌کند.این پدیده می‌تواند به وجود نظم که عاملی برای کاهش جرم در جامعه است، منجر شود. درواقع حجاب برای حل مشکلات مربوط به جرم به نوعی می‌تواند درمانگر باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *