هفته نامه

خوانش بخشی از کتاب

کتاب جرم‌شناسی (طرح مباحث نوین در دانش جرم‌شناسی)

 

دکتر هادی کرامتی معز

 

صفحات ۷۹ تا ۸۱:

«بند دوم: یافته‌ها و نتایج جرم شناسی پست مدرن

طبق دیدگاه‌های پست مدرن، جرم آن چیزی نیست که قانون کیفری می‌گوید بلکه توانایی یا قدرتی است که میل و خواست عده‌ای را در هر متن اجتماعی بر دیگران تحمیل می‌کند. بنابراین جرم، قدرت انکار دیگران است. برخی نگرانی فوکو در مورد قدرت و دانش را به ویژه‌ «دانش تخصصی» در حل کردن مشکلات اجتماعی، مانند جرم را مورد توجه قرار داده‌اند. به نظر فوکو رابطه عمیقی میان قدرت و دانش وجود دارد. پست مدرن‌ها مخالف قدرت جهت دهنده و سوگرایانه در ترسیم مفاهیم حقوق کیفری به ویژه جرم هستند. اینان معتقدند قدرت برتر، همواره ذهنیت‌های جامعه، مرزبندی‌های مجرم و همنوا می‌سازد. قدرت، خصیصه جانب دارانه به مفاهیم ارزشی دارد، علت اینکه به برخی از رفتارها ارزش‌گذاری و مشروعیت بخشی می‌شود و به برخی دیگر انگ مجرمانه می‌خورد، ناشی از پدیده قدرت است.

سرانجام جرم شناسان پست مدرن نتیجه گرفته‌اند که خشونت کیفر فقط خشونت جرم را تداوم می‌بخشد و افزایش می‌دهد، تنها هنگامی که جرم شناسان و همه‌ی مردم باور خود را به کارآمدی و مناسب بودن خشونت رها کنند می‌توان به گونه‌ای معقول انجام همین کار را از مجرمان نیز انتظار داشت. با این فرض ارتباط مستقیمی میان سیاست‌های خشونت‌بار در نظام عدالت کیفری و جرم خشونت بار وجود دارد.

بر مبنای جرم شناسی پست مدرن، پیشگیری واقعی از بزهکاری، زمانی حاصل می‌شود که با عوامل اصلی و ساختاری بزهکاری یعنی نژادپرستی، تبعیض‌های جنسیتی و تبعیض‌های قومی و دینی و استثمار و استعمار مقابله شود و روابط نابرابر قدرت از بین برود. لذا راه حل جرم، تنها تقویت قانون و ایجاد نظم در همه شرایط نیست، به همین دلیل، پیشگیری کیفری در راستای قلع و قمع خواسته‌های مشروع و قانونی گروه‌ها و طبقات فاقد قدرت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به رغم نوآوری‌های مطروحه، خوانش پست مدرن از جرم با انتقـاداتی جـدی مواجـه اسـت، انتقاداتی که جرم شناسان پست مدرن هیچ گاه پاسخ روشن یا متقاعدکننده‌ای به آن نداده‌اند، پیدا است که در اوج این انتقادات، اندیشمندانی قرار دارند که در ساحت فلسفه حقـوق بـه رویکرد حقوق طبیعی و در ساحت جرم شناختی به رویکردهای موسوم به واقع گرایی (اعـم از راسـت یـا چـپ) بـاور دارنـد. بایـد گفـت، اگرچـه تحـول در مفهـوم جـرم در اندیشـه پست مدرن، گفتمان جرم شناختی را تا حدی متأثر ساخته است، ولی ارزیابی کیفیت و آثـار ایـن تحول در عرصه سیاست جنایی هنوز میسر نشده و نیازمند گذشت زمان است.

به زعم جرم شناسان پست مدرن صاحبان قدرت، فعالان اصلی تولیدات ذهنی و ارزش‌گذاری ذهنی هستند و عموم مردم مصرف کنندگان آن‌ها هستند و اینکه اصولاً زندان‌ها پر از افراد طبقه پایین و محروم جامعه انسانی است و حقوق کیفری، مانند تار عنکبوت فقط چیزهای کوچک را شکار می‌کند و قدرت به دام انداختن چیزهای بزرگ را ندارد؛ مؤید این ادعاست که قدرت برتر و جهت دهنده و سوگرایانه؛ ترسیم گر این رویکرد و عامل تفکیک انسان‌ها و رفتارها به هم نوا و مجرم است. پس مجرمیت خصوصیت ذاتی یک رفتار نیست؛ بلکه وسیله‌ای است برای کنترل اجتماعی در دست طبقات مقتدر و ذی نفع جامعه و از حقوق کیفری به عنوان حربه‌ای برای حمایت از منافع خودشان استفاده می‌کنند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *