هفته نامه

درک نوجوان به کاهش یا افزایش جرم میانجامد

برای دستیابی به ریشه‌های جرم در جوامع از منظر روانشناسی، لازم است به دوران کودکودکی و نوجوانی و حتی به گفته برخی صاحبنظران، به دوران جنینی بپردازیم. ما در این مجال کوتاه، ریشه‌یابی در زمینه جرم را در دورانی نوجوانی جست‌و‌جو کرده و به این دوره از زندگی انسان، می‌پردازیم.

نوجوانی دوره گذر از کودکی و حساس‌ترین دوره زندگی انسان است. در این دوره که فرد به دنبال کسب هویت بوده، با  بحرانی‌ترین دوره از زندگی، یعنی فرآیند بلوغ نیز رو به رو است. استانلی‌هال  پدر روان‌شناسی بلوغ، این مرحله را (دوران طوفان و فشار) می‌نامد.  کسب هویت و بلوغ علت بحران در دوران نوجوانی است. نوجوانی دوره استقلال‌طلبی است.

در این دوره نوجوان تمایل دارد تا خود بدون نظر دیگران برای زندگی خود تصمیم بگیرد، کاری که تا بروز نکردن نوجوانی، پدر و مادر برای برایش انجام می‌دادند.  همبن نکته گاه، عصیان و سرکشی نوجوان در برابر خانواده به نظر می‌رسد.

 

رشد اخلاقی نوجوان

دوره نوجوانی، دوره رشد و تحول اخلاقی است. رشد اخلاقی یعنی تغییر در استدلال کردن فرد، نسبت به قانون، قانون‌شکنی و اخلاقیات. این رشد، برگرفته از رشد اجتماعی و رشد شناختی خواهد بود.

رشد اخلاقی از جمله مسائل مهم در روانشناسی است. پیاژه و کلبرگ در این زمینه مطالعات گسترده‌ای انجام داده‌اند. کلبرگ  معتقد است، که رشد اخلاقی، درمراحل کودکی تا نوجوانی شکل می‌گیرد. از این رو می‌توان ریشه‌های قانون‌شکنی و جرم‌یابی را در همین دوره‌های زندگی بهتر مورد بررسی قرار داد.

روش کار کلبرگ به این صورت بود که داستان‌های حاوی معماهای اخلاقی را برای کودکان و نوجوانان مطرح می‌کرد. این دانشمند به دنبال درست یا غلط بودن پاسخ‌ها نبود، بلکه آنچه او به دنبالش می‌گشت، استدلال‌هایی بود که پشت تصمیمات مطرح می‌شد. او در این بررسی به آن چهمحتوای قضاوت نوجوان یا کودک مورد آزمایش را تشکیل می‌داد نبود،  بلکه استدلالی که  بیان می‌کرد برای او اهمیت داشت، زیرا کلبرگ می‌توانست بر اساس این استدلال، سطح قضاوت اخلاقی فرد را مشخص کند.

یکی از داستان‌هایی که کلبرگ در این‌ آزمایش‌ها در نظر می‌گرفت، درباره‌ی مردی است به نام‌هانس که زنش در حال مردن است.‌هانس به اندازه‌ی کافی پول ندارد تا بتواند داروی مورد نیاز او را تهیه کرده و از مرگ نجاتش دهد. دارویی که‌هانس باید خریداری کند، به تازگی به دست یک داروساز و با‎ هزینه‌ای بالا تهیه شده، است. این داروساز حاضر به تخفیف و کاهش قیمت نیست، و حتی حاضر نیست تا مبلغ دارد را بعد از ساخت آن از مشتری بگیرد.‌هانس که نمی‌تواند به اندازه کافی پول تهیه  و یا قرض کند،  شبانه به داروخانه رفته، و داروی مورد نیازش را از داروخانه می‌‌‌دزدد.

 

بررسی جرم، از نگاه نوجوانان

در اینجا نوجوان با پرسشی از سوی کلبرگ رو به رو می‌شده است: «آیا‌هانس لازم بود این کار را بکند و چرا؟»

کلبرگ، پس از تحلیل استدلال‌ها و پاسخ‌هایی که از کودکان و نوجوانانی که به این پرسش پاسخ دادند، نظریه رشد اخلاقی خود را بیان کرد. او  سه سطح و شش مرحله را دراین رابطه درنظر گرفت.

سطح  نخست این نظریه، اخلاق پیش قرار دادی نام دارد. این سطح بیانگر آن است که کودکان قوانین را ثابت و مطلق می‌دانند و اطاعت از قوانین برایشان بسیار مهم است. در این دوره پیروی از مقررات، به دلیل فرار از مجازات و کسب پاداش است.

سطح دوم این نظریه، اخلاق قراردادی است. در این سطح، فرد معتقد است برای حفظ نظم جامعه باید از قوانین اطاعت کند و مطابق با نقش‌ها و انتظارات اجتماعی رفتار کند.

سطح سوم این نظریه شامل اخلاق پس قراردادی است. در این سطح که آخرین مرحله و عالی‌ترین مرحله‌ی رشد اخلاقی است، کودک و یا نوجوان پی می‌برد، که  قوانین و مقررات، نوعی قرارداد اجتماعی در نظر گرفته شده است. ر این سطح، فرد به اصولی مانند برابری و عدالت که فی نفسه درست است، پایبند است.

 

پدیداری جامعه‌ای قانونمند

با توجه به تغییرات جسمانی و روانی، بلوغ و بحران هویت که نوجوان را به نوعی چالش می‌کشاند، خانوده و جامعه موظف به کمک و همراهی با او هستند. این همراهی میسر نمی‌شود مگر با محبت، آموزش و آگاهی‌رسانی که می‌تواند برگرفته از نظریات صاحبنظراتی باشد که یکی از آن‌ها در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفت. این درک و همراهی با نوجوان، از سوی خانواده و جامعه‌، رشد اخلاقی را در جامعه بالا برده و جامعه‌ای درستکارتر که به قانون و هنجارها احترام بیشتری می‌گذارد، پدید خواهد آورد.

در این رابطه باید در نظر گرفت که همزمان با بلوغ جنسی، تمایل به ماجراجویی و تجربه کردن مسایل جدید در نوجوان شکل می‌گیرد. در این دوران، نوجوان از خانواده فاصله گرفته تا جایی که ممکن است دیدی انتقادی نسبت به والدینش پیدا کند. موضوعی که برای او مهم‌تر به نظر می‌رسد، عضویت و پذیرفته شدن در گروه همسالان است. پیرو این موضوع، تحت تاثیر الگوهای فکری و رفتاری گروه نیز قرار گرفته و از مقررات و قوانین آن پیروی خواهد کرد. همین نکته‌ی مهم، باب جدیدی را در زندگی نوجوان باز می‌کند. اگر نوجوان همرنگ گروه شود استقلال خود را از دست می‌دهد و تمام کارهای خود را مطابق با قوانین گروه انجام می‌دهد و ممکن است در این زمینه تا جایی پیش رود که دیگر در مورد رفتارها و پیامدهای رفتارش فکر هم نکند.یکی از مهم‌ترین معضلاتی که ممکن است در این راستا گریبان نوجوان را بگیرد، بزهکاری است. پیامد بزهکاری، تباهی و نابودی آینده این دسته از از افراد است که سرمایه‌های کشور به حساب می آیند.

 

عوامل دخیل در بزهکاری

برای کاهش و یا ریشه‌کنی بزهکاری در نوجوانان، می‌توان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. عوامل خانوادگی یکی از این موارد است که تاثیر فراوانی نیز دارد. اختلاف شدید والدین، عدم حضور پدر، نداشتن تعامل مثبت بین والدین و فرزندان، طلاق،گرفتار شدن در گروه‌ها و دوستان ناباب، بزهکاری یکی از اعضای خانواده، عوامل اقتصادی مانند فقر و اختلاف طبقاتی زیاد، نبود آموزش مناسب، افت و شکست تحصیلی، بیکاری، نداشتن اعتقادات مذهبی و معنوی نیز، از دیگر موارد مهم در این زمینه است.

همه می‌دانیم که به طور معمول، پیشگیری آسان‌تر از درمان است. این نکته در این مورد هم صدق می‌کند و می‌توانیم بگوییم که پیشگیری از بروز بزهکاری در نوجوانان کم هزینه تر و آسان‌تر از آن است که بگذاریم به جرم و بزه منتهی شود. در این رابطه و به منظور پیشگیری، می‌توان از آموزش مهارت‌های زندگی به کودکان و نوجوانان بهره برد.

این مهارت‌ها به کودکان و نوجوانان ما کمک می‌کند تا در موقعیت‌های مختلف، سازگارانه‌تر رفتارکند، و درست‌تر تصمیم بگیرد و با حفظ استقلالی که در ابتدای بحث گفته شد، کمتر دچار بحران و آسیب شود.  در این رابطه به تعریفی که سازمان  بهداشت جهانی نیز ارائه می‌کند باید توجه کرد. با نگاهی به این تعریف می‌توان به توانایی حل مسله، توانایی تصمیم‌گیری درست، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، ارتباط مؤثر، روابط بین فردی، خودآگاهی، همدلی، مقابله با هیجان‌ها، مقابله با فشارهای روانی(استرس) که در این نوجوانی قوت بیشتری می‌گیرد، برای رفع ناهنجاری‌ها در رفتارهای کودکان و نوجوانان اشاره کرد.  امید است با آگاه‌سازی  خانواده‌ها، آموزگاران و مدرسان، از این مهارت‌ها، و جدی گرفتن این موارد برای تربیت و آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان، جامعه‌ی قانونمندتر و درستکارتری به وجود آوریم که پیرو آن جرم نیز از امکان ریشه دواندن و رشد، پیدا نکند.

دکتر آزاده دلبرصاف-  روانشناس و پژوهشگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *