
با توجه به ضرورت تولید علوم انسانی، هنوز تحول و تولید علوم انسانی مسئله و دغدغۀ جامعه علمی ایران نشده است؛ از این رو حرکت متناسبی از جانب اندیشمندان و متفکران جامعه در این زمینه صورت نگرفته است و باید با عزمی جدی به نوآوری، تولید علم و اجتهاد در علوم انسانی پرداخته شود که در ادامه بایستههای تولید علوم انسانی مورد مطالعه قرار میگیرد.
وضعیت نظام علمی کشور نسبت به علوم انسانی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
«بسیاری از علوم انسانی، پایهها و مایههای محکمی در اینجا دارد؛ یعنی در فرهنگ گذشتۀ خود ما. برخی از علوم انسانی هم تولید شدۀ غرب است؛ یعنی بهعنوان یک علم، وجود نداشته، اما غربیها که در دنیای علم پیشروی کردهاند، اینها را هم به وجود آوردهاند؛ مثل روانشناسی و علوم دیگر.»
از این منظر برای تحول در علوم انسانی باید دو کار صورت گیرد: اول نسبت به علوم انسانی موجود است و دوم نسبت به تولید علوم انسانی اسلامی براساس منابع اسلامی و روش شناسی اجتهادی است.
بایستههای مواجهۀ با علوم انسانی موجود
گام اول تحول در علوم انسانی، حذف تحقیقات و پژوهشهای غربیان نیست، بلکه نگرش هدفمند و اجتهادی از علوم انسانی موجود است.:
«ما به هیچ وجه نگفتیم که دانستههای غربیها را که در زمینههای گوناگون علوم انسانی پیشرفتهای چند قرنی زیادی داشتند، یاد نگیریم یا کتابهای اینها را نخوانیم؛ ما میگوییم تقلید نکنیم.» «بر این اساس ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور بهوجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران خودمان را بىنیاز بدانیم – نه، برخى از علوم انسانى ساخته و پرداختۀ غربىها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد.»
پیداست که تحول در علوم انسانی بدون فراگرفتن و فهمیدن علوم انسانی موجود و دقت در ابعاد مختلف و مبانی آن حاصل نمیشود. بلکه باید به پژوهش و مطالعۀ عمیق آن علوم پرداخت و در عین حال، به مسائل جامعۀ خود و میراث علمی اسلامی نیز توجه کرد؛ از این رو تأسیس علوم انسانی از نقطۀ صفر و بدون توجه به دستاوردهای متفکران و اندیشمندان جدید امکانپذیر نیست و محققان و متفکران و به ویژه حقوقدانان اسلامی نباید خود را از برخی از محصولات غربی محروم کنند. به نظر ایشان استفاده از یک محصول به معنای قبول نتایج آن نیست:
«گرفتن پایههای یک علم از یک مجموعۀ خارج از محدودهی مورد قبول ما، به معنای قبول نتایج آن نیست. مثل این میماند که شما یک کارخانه را وارد میکنید، آنها با این کارخانه یک چیز بد درست میکردهاند، حالا شما با آن کارخانه، یک چیز خوب درست میکنید؛ هیچ اشکالی ندارد.»
از این رو میتوان به تلفیق علوم انسانی غربی و علوم انسانی اسلامی بر اساس مبانی و روشهای صحیح و برهانی پرداخت:
«تلفیق بین علوم انسانی غربی و علوم انسانی اسلامی، اگر به معنای مجذوب شدن، دلباخته شدن، مغلوب شدن و جوّ زده شدن در مقابل آن علوم نباشد، قبول داریم و اشکال ندارد. ببینید در علوم انسانی، تفکر ایمانی و میراث عظیم و عمیق شما، به شما چه میگوید. امروز غربیها یک منطقهی ممنوعهای در زمینهی علوم انسانی به وجود آوردهاند؛ در همۀ بخشهای مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعهشناسی و روانشناسی بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتی فلسفه و حتی فلسفۀ دین. یک عده آدم ضعیفالنفس هم دلباختۀ اینها شدهاند و نگاه میکنند به دهن اینها که ببینند چه میگویند؛ هر چه آنها گفتهاند، برایشان میشود وحی مُنزل؛ این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر دارای اقتدار علمی، در یک نقطۀ دنیا به یک نتیجهای رسیدهاند، این معنایش این نیست که هر آنچه که آنها فهمیدهاند، درست است! شما به مبانی خودتان نگاه کنید؛ تاریخ، فلسفه، فلسفۀ دین، هنر و ادبیات، و بسیاری از علوم انسانی دیگری که دیگران حتی آنها را ساختهاند و به صورت یک علم در آوردهاند – یعنی یک بنای علمی به آن دادهاند- مواد آن در فرهنگ و میراث علمی، فرهنگی و دینی خود ما وجود دارد. باید یک بنای اینچنینی و مستقل بسازیم.»
لزوم نظریهسازی و نظریهپردازی
یکی از لوازم تحول بنیادین و راه برون رفت از معضل علوم انسانی موجود نظریهسازی اسلامی است. در باب اهمیت این موضوع باید گفت که بسیاری از تحولات در حوزههای مختلف دانش اجتماعی به واسطۀ نظرات صاحب نظران علوم انسانی اتفاق میافتد.
«ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی – اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب. راه حلی که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم بهعنوان راهنمائی و راهبرد کلی به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهی است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریهسازی باشید. الگو گرفتن بی قید و شرط از نظریهپردازهای غربی و شیوهی ترجمهگرایی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینۀ علوم انسانی احتیاج داریم به نظریهسازی. بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینههای اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانی است؛ در جامعهشناسی، در روانشناسی، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند. در این زمینهها ما باید نظریهپردازیهای خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم.»
«بنشینید فکر کنید، نظریهپردازی کنید، از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم، بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را بر ملأ کنیم. این از جمله کارهایی است که جزء الزامات حتمی پیشرفت است.»
لزوم فحص مفاهیم اساسی علوم انسانی مبتنی بر مبانی اسلامی
تحقق، نوآوری و نظریهپردازی در حوزۀ علوم انسانی جزء نیازهای اساسی تحول در علوم انسانی است و باید به این نکته توجه نمود که مواد و مفاهیم اساسی که بتوان بر اساس آن به نظریهسازی در حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهای علوم انسانی پرداخت در فرهنگ عمیق اسلامی وجود دارد. بر این مبنا نخبگان دانشگاهی، حقوقدان و حوزههای علمیه و علمای دین موظفاند که با مشارکت یکدیگر نظریات حقوق اسلامی را از متون اسلامی استنباط کنند و به اجتهاد در حقوق اسلامی نیز بپردازند:
«مسألۀ تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربی و … نیست، بلکه شامل همۀ علوم و از جمله علوم انسانی است. ما بخصوص در زمینۀ علوم انسانی، برخلاف آنچه که انتظار میرفت و توقّع بود، حرکت متناسب و خوبی نکردهایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را چه در زمینۀ اقتصاد و چه در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی و سیاست به شکل وحی مُنزل از مراکز و خاستگاههای غربی گرفتهایم و بهصورت فرمولهای تغییر نکردنی در ذهنمان جا دادهایم و بر اساس آن میخواهیم عمل و برنامۀ خودمان را تنظیم کنیم! گاهی که این فرمولها جواب نمیدهد و خراب درمیآید، خودمان را ملامت میکنیم که ما درست بهکار نگرفتهایم؛ در حالیکه این روش، روشِ غلطی است. ما در زمینۀ علوم انسانی احتیاج به تحقیق و نوآوری داریم. مواد و مفاهیم اساسیای هم که بر اساس آن میتوان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهای اساسی علوم انسانی را شکل داد و تولید و فراوری کرد، به معنای حقیقی کلمه در فرهنگ عمیق اسلامی ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. البته در این قسمت، حوزه و استادان مؤمن و معتقد به اسلام میتوانند با جستجو و تفحّص، نقش ایفا کنند.حوزههای علمیه و علمای دین پشتوانههایی هستند که موظفاند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، برای برنامهریزی، برای زمینهسازیهای گوناگون. اینجا از آنجاهایی است که ما باید به تولید علم برسیم. ما میگوئیم علوم انسانی را یاد بگیریم تا بتوانیم شکل بومی آن را خودمان تولید کنیم و این را به دنیا صادر کنیم. بله، وقتی که این اتفاق افتاد، آنگاه هر یک نفری که از مرزهای ما خارج میشود، مایۀ امید و اتکای ماست. بنابراین ما میگوییم بایستی در علوم انسانی اجتهاد کنیم؛ نباید مقلد باشیم. حرف ما در زمینۀ علوم انسانی این است.»
لزوم تسریع در تولید علوم انسانی اسلامی و عدم شتابزدگی
نکته قابل توجه این است که امروز سرعت و شتابی که در حرکت علمی وجود داشته کمتر شده و نیازمند تسریع در این مهم میباشد به گونهای که مسئلۀ عقبماندگی در شاخههای گوناگون علم از جمله علوم انسانی مرتفع گردد و تحول بنیادینی در این حوزه شکل بگیرد تا بر اساس دانش تولید شده، فناوریها، ساختار و نهادها تولید گردد.
«امروزه ما در زمینۀ مسائل علمی دچار عقبماندگی مزمن هستیم. آنچه که اهمیت دارد، مسئلۀ ادامۀ حرکت سریع است. ما باید این سرعت و این شتابی را که در حرکت علمی ما وجود دارد، سالها ادامه بدهیم؛ هیچ جایز نیست که ما اندکی توقف کنیم؛ زیرا عقبماندگی ما از دنیای پیشرفتۀ از لحاظ علمی، عقبماندگی زیاد و قابل توجهی است؛ این را میدانیم، این را میفهمیم و از آن رنج میبریم.»
با وجود آنکه حرکت در مسیر تولید علم باید حرکت شتابانی باشد اما باید در این مسیر از هر گونه شتابزدگی خودداری کرد:
«البتّه این کار، کار شتابآلودى نیست – کار بلندمدّتى است، کار مهمّى است – منتها دوستانى هم که مشغول این کار هستند، لازم است سرعت متناسب را به این کار بدهند، یعنى ضمن اینکه نباید در این کار شتابزدگى کرد، عقبماندگى هم در این کار مطلوب نیست و مورد قبول نیست؛ بایستى کار بشود.»