
دکتر محسن تفرشی بازپرس دادسرای امور جنایی کرج، در اینباره میگوید: «عموم مردم فکر میکنند تا حبس اجرا نشود، احقاق حقی صورت نگرفته است. قانون مجازاتهای جایگزین حبس، تاثیر مثبتی در جامعه دارد و از آثار مخرب زندان کم میکند. اصلی داریم به نام شخصی بودن مجازاتها؛ یعنی فقط همان فردی که جرمی را مرتکب شده است را مجازات کنیم، اما با روانه کردن مجرم به زندان خانوادهی او مانند فرزندان و همسر او هم مجازات میشوند.»
دکتر ابهری هم دراین باره یادآور میشود: « مجازاتهای جایگزین که در گذشته بر نوجوانان اعمال میشد تاثیر خوب و بسیار مثبتی داشته است. به طور نمونه دو نوجوان ۱۶ و ۱۷ ساله را مثال میزنم. این دو نوجوان حدود پنج سال پیش به جرم سرقت دوچرخه بازداشت شدند. قاضی محترم به جای حبس، از کیفر جایگزین آن استفاده کرد. طبق آن رای، هر دو میبایست به همراه شرکت در جلسات مشاوره و رواندرمانی، دیپلم گرفته و رایانه یاد بگیرند. اکنون که پنج سال از اجرای آن حکم میگذرد، این دو جوان با گذشته قابل مقایسه نیستند. با دیدن آن دو جوان کسی فکرش را هم نمیکند که این دو همان دو نوجوان دیروز هستند. حتی یکی از آنان در حال ازدواج است و آشنایان برایش آستین بالا زدهاند. آمار نوجوانان و جوانان بزهکار ما با توجه به جمعیت جوان کشورمان نسبت به آمار نوجوانان بزهکار در کشورهای اروپایی ۲ تا ۲ و نیم درصد کمتر است. این آمار این امید را به ما میدهد که میتوانیم همین رقم را هم با تدابیر مناسب پایینتر هم بیاوریم.»
دکترعباس کرمیپورسیار با بیان تجربهای عینی از تاثیر مجازات جایگزین به جای رفتن به زندان میگوید: به عنوان نمونه رانندهای که بدون داشتن گواهینامه رانندگی کرده بود، به بیست روز ارائه خدمت در شهرداری و زیباسازی محکوم شد. با وجود اینکه جزای نقدی جایگزین حبس هم برای کیفر این اتهام وجود دارد، نسبت به توانایی و شخصیت آن شخص، این حکم صادر شد. با توجه به تواناییهایی که در رابطه با زیباسازی داشت، بیست روز خدمتش را انجام داد و توانست گواهی کار را از شهرداری کسب کند. با ارائه آن گواهی به دادسرا، پروندهی او هم موقوف اعلام شد.»
کرمیپورسیار، دادیار دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان پاکدشت ادامه میدهد: «این قانون این مزیت را هم برای متهم ایجاد میکند که دچار سوءپیشینه نشود. در غیر این صورت و با رفتن مجرم به زندان، سوءپیشینه برای او ثبت شده و در مواردی که بخواهد در جایی استخدام شود و یا به سوابق وی نیازی پیدا شود، مشکلاتی برایش به وجود خواهد آمد.»
درد دل مردم
مردمی که به نوعی با زندان و زندانی ارتباطی پیدا میکنند، درد دلهایی دارند که گاه دل هر انسانی را به درد میآورد. نگاهی که جامعه به این افراد و خانوادههایشان پیدا میکند قابل تامل است، در حالی که بسیاری از آنان به گفتهی دکتر ابهری که در همین نوشته آورده شد، جزء گروهی هستند که عادت به ارتکاب جرم ندارند.
مرجان که همسرش از سال گذشته در زندان است نمونهای از آنان است. او بدون حضور همسرش که در زندان به سر میبرد، در رابطه با بار زندگی و تربیت فرزندانش مشکلات بسیاری را متحمل شده است. مرجان در اینباره میگوید: یک روز پسر کوچکترم یک جعبه مدادرنگی به خانه آورد. نمیخواست نشانم بدهد. خودم وقتی کیفش را تمیز میکردم دیدم. از او پرسیدم، این جعبه مداد رنگی را از کجا آوردهای؟ جوابم را نمیداد. میترسیدم مانند پدرش دست به کارهای خلاف زده و دزدی کرده باشد. خیلی کتکش زدم، او هم لج کرد و از خانه رفت بیرون. این بچه ۱۱ سال بیشتر ندارد و من نمیتوانم از پسش بربیایم. نمیدانم با این شرایطی که پدرش در زندان است، چگونه از پس تربیت او و برادرش بربیایم. امروز رفتم به مدرسهاش و از معلمش درباره مدادرنگی پرسیدم. معلمش گفت که روز گذشته مادر یکی از همکلاسیها که از فرزندش شنیده بوده که پسرم مدادرنگی ندارد، آن جعبه را به او داده است. معلم این صحنه را دیده و با این که آن مادر کار خیری انجام داده، ولی او را مورد شماتت قرار داده که چرا بدون هماهنگی و خودسرانه این کار را انجام داده است. اگر همسرم در زندان نبود، آن مادر هم به خودش اجازه نمیداد که هر رفتاری را که میخواهد با پسرم داشته باشد. شاید در آن صورت آن مداد رنگی را به بهانهای به دست پسرم میرساند که نه من این قدر ناراحت شوم و نه پسرم. واقعا عذابآور است، پسرم به من ماجرا را نمیگفت که ناراحت نشوم. همه فهمیدهاند که شوهرم در زندان است برای همین رفتارهای این چنینی زیاد با ما میشود.»
یکی از زندانیان کشور به نام جواد که سی سال دارد و در یکی از زندانهای کرج به سر میبرد، درباره مشکلاتی که به دلیل زندان رفتنش پیدا کرده است میگوید: «همسرم بار آخری که به دیدنم آمد گفت که دیگر صبر نخواهد کرد. فقط ۲۶ سال دارد، یک سال و نیم است که با هم عقد کردهایم. من نمیدانستم که نگه داشتن بنزین هواپیما حکمش این قدر سنگین است. مکانیک هستم و از آن برای تمییز کردن باک استفاده میکردم. وقتی یکی از دوستانم خواست که برایش از این بنزین تهیه کنم نمیدانستم که آن را برای کارهای خلاف و ضد امنیتی میخواهد. یک سال است که از این زندان به آن زندان میروم. من قبول دارم که اشتباه کردهام، اما با این حکمی که برایم در نظر گرفته شده است، دارم زندگیام را از دست میدهم. من اشتباه کردهام و میخواهم تاوانش را بدهم، اما اگر همینطور در زندان بمانم، همسرم را از دست میدهم. هنگام عقد خانهای را که پیشخرید کرده بودم به نام او زدهام. هماکنون خیلی هم که منصف باشد، و مهریهاش را که ۱۰۰ سکه طلا است مطالبه نکند، همان یک خانه را هم بگیرد، دیگر به خاک سیاه مینشینم. آن وقت از زندان که بیرون آمدم، از چه راهی این خسارت را جبران کنم؟»
ضرورت بستر فرهنگی
دکتر ابهری، پژوهشگر و رفتارشناس با اشاره به فقدان فرهنگسازی در رابطه با این ابتکار قانونگذار توضیح میدهد: «متاسفانه در جامعه ما برای کیفرهای جایگزین، فرهنگسازی لازم انجام نشده است و بعضی از افراد تصور میکنند که اگر یک شخص به زندان نرود از نظر تربیتی اصلاح و تنبیه نشده است. در حالی که زندان برای جامعه و اعضای آن زیانآورتر و بدتر از کیفرهای جایگزین است. آموزش و فرهنگ میتواند به عنوان اهرمهای پیشگیری در جامعه عمل کند چرا که با رفتن به زندان و سابقهدار شدن، فرد، دیگر نمیتواند عضو مفیدی برای جامعه باشد. باید رسانهها و صدا و سیما در این زمینه، آموزشهای لازم را برای مردم داشته باشند. کاربرد کیفرهای جایگزین نشان دهندهی رشد فکری و فرهنگی جامعه است که جامعه را برای تکامل فرهنگی و فکری پیش میبرد. آمار نشان میدهد که ۸۵ درصد از باندهای بزهکاری در زندان شکل میگیرد.»
دکتر تفرشی هم در اینباره خاطرنشان میکند: «آموزشها و زمینهسازیهای فرهنگی لازم باید اجرا شود که فرد مجرم فکر