
نکند که چون زندان نرفته، پس آزاد است. محدودیتهایی باید برای مجرم در نظر بگیریم که سختی مجازات را احساس کند.» دکتر تفرشی، بازپرس دادسرای کرج، ادامه میدهد: «قانون مجازاتهای جایگزین حبس، بحث درمانی دارد از این رو لازم است در خصوص پیشگیریهای لازم بیشتر کار کنیم و نگذاریم آمار جرایم بالا برود. عواملی همچون مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جرایم موثر است که با در نظر گرفتن آنها میتوان کمک بزرگی به اجرای درست این قانون داشت.»
اجرای قانونی هموار کننده
کارشناسان، به اجرا درآمدن قانون کاهش مجازات حبس تعزیری در نیمهی نخست امسال را یکی از موارد مهم در اجرای بهتر مجازاتهای جایگزین حبس میدانند.
پایگاه ملی اطلاعرسانی قوانین و مقررات کشور در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ مطلبی در رابطه با قانون کاهش مجازات حبس تعزیری منتشر کرد. این قانون در جلسهی علنی روز سهشنبه ۲۳/۲/ ۱۳۹۹ در مجلس شورای اسلامی تصویب شده و طی نامهای در مورخ ۲۲/۳/۱۳۹۹ از سوی رئیس جمهور ابلاغ گردیده است. همچنین این قانون شامل پانزده ماده بوده و در ۷/۳/۱۳۹۹ به تایید شورای نگهبان رسیده است.
دکتر تفرشی، در اینباره خاطرنشان میکند: «قانون کاهش مجازات حبس تعزیری، که تیرماه لازمالاجرا شد، و بنا بر آن، یک سری قوانینی که غیرقابل گذشت بودند قابل گذشت در نظر گرفته شد، کمک بزرگی به آزادسازی متهمین و کاهش جمعیت کیفری کرد. این قانون همچنین زمینهسازی مناسبی برای به اجرا درآمدن مجازاتهای جایگزین حبس شد. قانون کاهش مجازات حبس تعزیری، باعث شد تا از جمعیت زندانی کشور کاسته شود.»
تهدیدها به خاطر زندان
زندان یکی از راههای مجازات مجرمان است. گاهی بهترین و تنها راه مجازات بر اساس قوانین همین مورد است، اما میتواند مشکلاتی را برای خود شاکی نیز درست کند.
خاتون که چهل و دو سال سن دارد، درباره تجربهای در این زمینه میگوید: «دلم میخواست مجازات شود ولی نه آن جور که خودم هم مجازات شوم. وقتی با او ازدواج کردم، یک فرزند داشتم. از مال و دارایی دنیا چیزی نداشت. سی و دو ساله بودم و جوان، وقتی به خواستگاریاش پاسخ مثبت دادم تنها دلیلم این بود که خانوادهای برای خود بسازم و دخترم محبت پدر را که از پدر خود ندیده بود، بیند. تنها شرطم برای ازدواج با او نیز همین بود؛ ولی این فکر اشتباه بود، چون تنها پس از چند ماه از شروع زندگی مشترکمان سر ناسازگاری گذاشت و خواست که فرزندم را پیش پدرش بفرستم. به دلیل مشکلاتی که وجود داشت، این کار ممکن نبود در ضمن اینکه به خاطر علاقه زیادم به دخترم، مهریهام را به پدرش بخشیده بودم تا حضانتش را بگیرم. وقتی دیدم قولش را زیر پا گذاشته نسبت به او و زندگی با او دلسرد شدم. یک روز با فرزندم رفتار توهینآمیز و نامناسبی نشان داد و بلافاصله با صاحبخانه تماس گرفت و گفت که خانه را تخلیه خواهد کرد؛ هر چند که هنوز موعد قرارداد به پایان نرسیده بود. با اینکه نیمی از مبلغ پیشپرداخت قرار داد را من پرداخت کرده بودم، وقتی با تصمیمش مخالفت کردم، به حرفم اهمیتی نداد و کار خودش را کرد. خانه را عوض کرد تا خانهی دوخوابهیمان را به خانهای یکخوابه تغییر دهد تا امکان زندگی دخترم با ما نباشد. از آن روز دخترم را به خانه مادرم بردم تا شاهد رفتارهای توهینآمیز او نباشد. با او حرف زدم که به صورت توافقی از هم جدا شویم، ولی او نپذیرفت. گفت باید یا من را انتخاب کنی یا دخترت را. وقتی دخترم را انتخاب کردم گفت که هرگز طلاقم نخواهد داد تا هیچ گاه فرصت ازدواج دیگری پیدا نکنم. او به تنهایی به خانه جدید رفت و حتی اثاثیهای را که با پول هر دوی ما خریداری شده بود، مبلغ پیشپرداخت و کلید خانه جدید را به من نداد. باورم نمیشد این همان مرد بامحبتی است که یک روز قربان صدقهی من و دخترم میرفت و آرزویش زندگی با من بود! من که میدیدم هم با آبروی خانوادگی و فامیلیام بازی شده و هم زندگیام را باختهام، تصمیم گرفتم هر جور که شده او را به سزای رفتارش برسانم. وقتی هنوز با هم زندگی میکردیم، چند باری گفت که از زندان میترسد و از من میخواست در هر شرایطی با مهریه و… او را به زندان نکشانم، بهویژه که پیش از آن دو سه باری به دلیل برخی فعالیتهای سیاسی به زندان رفته بود. ولی چارهای نداشتم، باید دوباره سراغ دادگاه خانواده و مراحل طلاق میرفتم. در عین حال چند بار از او خواستم تا با طلاق توافقی موافقت کند و دست از اذیت وآزار من بردارد، ولی او توجهی به حرفهایم نمیکرد. از آن خانه نیز نقل مکان کرد و ادعا میکرد که در شهرستان زندگی میکند و به احظارنامهها و اظهارنامههایی که پی در پی برایش میفرستادم اهمیت چندانی نمیداد. مهریهام را که سنگین هم بود، به جز پانزده سکه بخشیدم تا بتوانم به وسیلهی آن مراحل قانونی را طی کنم. یک سالی گذشت، آنقدر پیگیر قضیه بودم که توانستم بدون داشتن وکیل، حکم جلب مهریه را بگیرم. وقتی حکم را گرفتم، باز هم به دنبالش نرفتم، چون میخواستم پیش دوست و آشنا ادعا نکند که به خاطر پول او را دستگیر کردهام. چهار پنج ماه پس از آن، حکم ترک انفاق صادر شد و توانستم حکم جلب او را برای حبس، آن هم به مدت سه ماه و یک روز بگیرم. این حکم را که گرفتم به لطف خدا توانستم پیدایش کنم؛ در یکی از موسسهها در همین پایتخت مشغول به کار بود در حالی که به دروغ میگفت در شهرستان زندگی میکند و بیکار است. بگذریم از مشکلات کاری، روحی، جسمی و خانوادگی که برای من به وجود آورد، ولی نزدیک به دو سال طول کشید تا حکم طلاق به طور غیابی صادر شود. روزی را که دستگیرش کردم خوب به یاد دارم. یک تنه با دو مامور پلیس وارد محل کارش شدم. خودم بیشتر از او ترسیده بودم. تمام بدنم میلرزید. وقتی دستگیرش کردم تهدیدم میکرد که اگر به زندان برود، چه بلاهایی سر من و دختر خردسالم خواهد آورد. میترسیدم، اما میدانستم که درست آن است که نترسم و به کارم ادامه بدهم. شصت و هفت روز در زندان ماند و تمام مدت با خانه مادرم به وسیله یکی از دوستانش تماس میگرفت و تهدیدهایش را به گوشم میرساند. از تمام تهدیدها و فحاشیهایش در جاهای مختلفی که برخورد داشتیم استشهاد جمع کردم تا اگر لازم شد، دست خالی نباشم. خانوادهاش از شهرستان، التماسکنان سراغ من آمدند تا او را ببخشم و به خاطر بچههایش از زندان بیرون بیاورمش. من هم به خاطر بچههایش که پیش مادرشان زندگی میکردند و میدانستم که به درآمد پدرشان احتیاج دارند، با اینکه میتوانستم حتی پس از آن سه ماه، به دلیل مهریه تا روزی که آن را پرداخت کند، در زندان نگهش دارم، پذیرفتم. او بیرون آمد در حالی که پیش از آن با دستان بسته طلاق من را که میتوانست با اعتراضش به طول بینجامد، امضا کرد. از آن روز هر بار هر جایی که توانسته است مشکلاتی را برای کار و زندگیام درست کرده است، بیآنکه از خود ردی بگذارد. راستش را بخواهید قلبا دلم نمیخواست به زندان برود، فقط دلم میخواست به سزای عملش برسد، ولی تنها راه همین بود. خیلیها گفتند، او را به سادگی رها نکن که فردا با زن دیگری این کار را تکرار نکند، من هم او را به سادگی رها نکردم، اما شاید خودم بیش از او عذاب کشیدم. روزی که با تاکسی و یک مامور پلیس، او را از بازداشتگاه به زندان اوین میبردیم، خودش به راننده مسیر را یاد میداد، و با این که همیشه از زندان میترسید، اما رفتن به آن جا برایش قبح و شرمی نداشت. کاش قانون جور دیگری بود. کاش او جور دیگری مجازات میشد. من قانوندان نیستم، فقط زنی هستم که زجر زیادی را از سوی یک مرد دیده است، و این را میدانم که در آن دو سال که متواری بود و زمانی هم که در زندان بود، خودم خیلی عذاب کشیدم. اکنون ۱۰ سال از آن موقع میگذرد، ولی زخم آن هنوز هم خوب نشده است.»
تاثیر معنویت در کاهش جرم
دکتر ابهری مجازات شدن مجرمان به جای تحمل حبس را موثر میداند و ادامه میدهد: «بالا بودن ارزشهای معنوی یکی از دلایل پایینتر بودن این آمار نسبت به اروپا شده است. به طور مثال جوانی که تخلفاتی انجام بدهد، باز هم هنگام برگزاری هیئات سینهزنی، در آن مراسم شرکت میکند. همین شرکت او در این جلسات باعث میشود که کمتر به خلاف دست بزند و یا اصلا مرتکب جرمی نشود. کمتوجهی خانوادهها، پایین بودن سطح اجتماعی، گران بودن سطح تفریح و رفاه برای نوجوانان و