
اهمیت اثبات حق، بر کسی پوشیده نیست و حقِ اثبات شده، حقِ واقعی است، بنابراین هر شخصی نیاز به دلایلی دارد تا بتواند حق خود را اثبات نماید. جمعآوری و ارزیابی دلیل یکی از اصولیترین موضوعات آیین دادرسی کیفری است. به طور کلی ارزیابی دلیل و احراز ارزش اثباتی آن تحت دو نظام دلایل قانونی یا اقناع وجدانی دادرس صورت میگیرد.
ادله اثبات دعوا یا طریق القاضی، که به اثبات موضوع حق میپردازد، مجموعه وسایلی است که برای اثبات دعوا در مراجع قضائی مورد استفاده قرار میگیرد تا قاضی را به واقع هدایت و وجدان او را در شناخت حقیقت قانع کند. دلیل نیز، زمانی به هدف نهایی خود میرسد که قاضی را قانع سازد.
با توجه به پیشرفت روشهای جرم در جوامع بشری و بهرهگیری مجرمین از تمامی روشها و تکنولوژیها در دنیا، کار رسیدگی و بررسی تشخیص اصالت دست نوشته یا اثر انگشت، تبدیل شده به یک رشته خاصی برای کارشناسان. یعنی اگر یک سندی در یک مرجعی مورد انکار یا تردید و جعلیت قرار گیرد، قضات که نیاز به این خدمات داشته باشند برای تشخیص اصالت آن، از کارشناس رسمی که با استفاده از تکنولوژی روز و تجهیزاتی که در اختیار دارند و وظیفهاش تشخیص جعل و اصالت خط و امضاء است بهره میگیرند. برای اینکه کارشناسان به این موضوع دست پیدا کنند میبایست آزمایشهای مقایسهای فیزیکی و شیمیایی مرتبط با اصالت اسناد را انجام دهند. اهمیت این موضوع از لحاظ تاثیرگذاری بر نتیجه قضاوت بر محاکم، بسیار مهم است و کارشناسان باید علاوه بر نرمافزارها و تجهیزات روز به نتایج آزمایشات ناشی از مقایسه فیزیکی و شیمیایی اسناد هم مسلط باشند. میتوان گفت در جامعهی امروز ما، جعل اسناد یکی از مهمترین موضوعات روز است. این رشته پرحجمترین کار را به لحاظ بهرهگیری از تخصص آنان دارد.
کثرت پرونده در محاکم دادگستری موجب عدم توجه و دقت کافی بعضی از قضات در رسیدگی به پرونده شده و این امر موجب گردیده تا مستندات ابرازی و کلیه آمارهها مورد توجه قرار نگیرند و قاضی استنادات خود را در انشای رأی به تعداد معدودی آماره محدود نماید. طبیعتاً صدور اینگونه آرا با ایراداتی همراه خواهد شد و در پروندههایی که استناد کامل به نظریه کارشناس میگردد و توجه چندانی به سایر مستندات نمیشود، عملاً اثر این نظریه کارشناسی بطور قابل توجهی در رأی صادره افزایش مییابد. این موضوع وقتی حاد میشود که میزان دقت نظریه را نتوان میتواند بنا بر دلایلی مانند مهارت جاعلین، کمبود امکانات فنی، اعمال نفوذ جاعلین در نظریه کارشناسی و غیره، صد درصد قطعی دانست.
وجود ادله در کشف حقیقت
قضات دادگاه در کشف حقیقت در محاکم نیازمند دلایلی هستند که در حقوق ایران به طور کلی ارزیابی دلیل و احراز ارزش اثباتی آن تحت نظام ادله قانونی و نظام ادله معنوی یا اقناع وجدانی قاضی است. با توجه به متون حقوقی و کیفری ایران، به طور قاطع نمیتوان اعلام کرد که نظام ادله در حقوق ایران بر اساس کدام یک از نظامهای فوق است امّا با کمی تسامح میتوان گفت که به نظام مختلط نزدیک است. در این رابطه با دو مبحث
رو به رو هستیم.
۱-نظام ادله قانونی که از قدمت بیشتری برخوردار است. نوع و ارزش اثباتی دلیل و شرایط پذیرش آن به موجب قانون تعیین و از قبل اعلام میگردد. در این نظام اگر دلیل با شرایط مقرّر قانونی ارائه شود، قاضی مکلف به پذیرش و صدور رأی بر اساس آن است. در این حالت برای تشخیص ذهنی و یافتههای شخصی قاضی ممکن است بر خلاف ادله قانونی حاصل شده باشد، اعتباری نیست به نحوی که گفته شده است حتی در صورت وجود ادله کامل قاضی مؤظف به صدور حکم محکومیت به رغم میل خود بوده است. در واقع در این نظام، هر دلیل خود موضوعیت یافته و نقش قاضی به احراز دلیل یا ادله مورد نظر قانونگذار تنزّل مییابد. به این معنی که قاضی بجای جستجوی حقیقت در پی یافتن دلایل مقرر در قانون است.
در نظام ادله قانونی، دلیل موضوعیت دارد، یعنی اگر با شرایط مقرر قانونی وجود داشته باشند به استناد آن حکم صادر میشود؛ ولی در نظام اقناع وجدانی، دلایل طریقیت دارند. این وضعیت در قانون مجازات اسلامی کاملاً منعکس است. در ماده ۲۱۲ قانون مجازات اسلامی اینگونه پیشبینی شده است: درصورتی که علم قاضی با ادله قانونی دیگر درتعارض باشد اگر علم، بیّن باقی بماند، آن ادله برای قاضی معتبر نیست و قاضی با ذکر مستندات علم خود و جهات رد ادله دیگر، رأی صادر میکند. چنانچه برای قاضی علم حاصل نشود، ادله قانونی معتبر است و بر اساس آنها رأی صادر میشود.
۲-نظام ادله اقناع وجدانی یا معنوی که قاضی مکلف و محدود به استناد به ادله خاصی نیست؛ بلکه به طور آزاد نسبت به جمعآوری همه دلایل، قرائن و اَمارات اقدام میکند. سپس با ارزیابی ارزش اثباتی و اعتبار ادله به دست آمده به مثابه ساز و کاری برای احراز علم و یقین خود مبتنی بر حقایق روشن شده حکم صادر میکند.
نظام ادله معنوی دارای دو اثر مهم است؛ اول اینکه، قاضی در جمعآوری و توسل به هر نوع دلیل که قانون اعتبار و مشروعیت آن را گواهی میکند، آزادی کامل دارد. دوم اینکه هیچ دلیلی به خودی خود، دارای قدرت اثباتی مطلق که قاضی را ملزم به پذیرش آن کند، نیست. به این سان، در این نظام، قاضی برای ارزیابی و سنجش ادله و شواهد موجود در پرونده و نیز تعیین اعتبار و طرق کسب و شیوه حصول آنها آزادی کامل دارد، لذا قطع و یقین یا اقناع وجدانی دادرس میتواند مبتنی بر یک اماره جزئی باشد ولو اینکه حتی متهم اقرار کرده یا شهادت شهود در پرونده موجود باشد.
از این رو، در این نظام، ادله ابرازی طریقیت دارند و نه موضوعیت و باید بتوانند موجبات قناعت وجدانی قاضی را در خصوص موضوع فراهم نمایند. در این نظام هر دلیل و اَمارهای ارزشی برابر با سایر ادله و امارات میتواند داشته باشد. بنابراین مثلاً دلیل کتبی الزاماً بر دلیل شفاهی برتری ندارد.
همراهی کارشناس و قاضی
در نهایت با وجود شرایط شکوائیه و یا دادخواست حقوقی و بعد از حضور اصحاب دعوی در محکمه، هنگامی که اصالت یک سند با انکار یا تردید و یا با ادعای جعل زیر سؤال رود، در صورتی که ابرازکنندهی سند به استفاده از آن باقی بماند و محتوای سند در سرنوشت دعوا مؤثر باشد، واکنشی که از دادگاه اعم از کیفری یا مدنی، انتظار میرود این است که ببیند حقیقت چیست که این کار رسیدگی به اصالت سند نام دارد. این رسیدگی مقدمات و ماهیتی دارد. در اینباره میتوان به سه مورد اشاره کرد.
۱- ارجاع به کارشناس: حقوق حقه طرفین هنگامی که نیاز به تشخیص دقیق اسناد و مدارک ابرازی بابت تشخیص اصالت خط و امضاء است و جنبه تخصصی و فنی دارد، مراجع قضائی پس از تشخیص ضرورت رجوع به کارشناسی؛ مکلف هستند تا به کارشناس صالح (هم از حیث علمی و فنی در رشته مربوط به موضوع و هم از جهت اخلاقی) رجوع کنند. اما تشخیص اینکه کدام شخص و در کدام رشته علمی و فنی و نیز از حیث اخلاقی از صلاحیت لازم و کافی برخوردار است، بر عهده «کانون کارشناسان رسمی» است.
رجوع به کارشناس میتواند با یکی از شرایط مواد ۱۴۹ یا ۲۵۷ قانون آیین دادرسی مدنی و یا ماده ۱۵۵ قانون آیین دادرسی کیفری صورت پذیرد، قاضی طبق قوانین قرار ارجاع امر به کارشناس صادر و کارشناس در موعد مقرر موضوع را بررسی و اظهار نظر نموده، نظریه را نزد قاضی ارسال و قاضی نسبت به اظهار نظر کارشناس و ادامه تحقیقات تصمیمگیری مینماید.
۲- کارشناسی وسیلهای برای رسیدن قاضی به علم: طُرقی که میتوان بر اساس آن کارشناسی را اثباتکننده جرم جعل اسناد دانست، طریقیت آن برای نائل شدن قاضی پرونده به علم و اعتقاد باطنی است. بر این اساس کارشناسی یکی از مصادیق امارات قضائی محسوب میشود.
طبق این دیدگاه صرف نظریه حاصل از تشخیص کارشناس پلیس علمی نمیتواند، دلیل از پیش تعیین و تأیید شدهای باشد که محکمه و دادرس دادگاه مؤظف به قبول آن بدون قید و شرط باشد، بلکه نظریه حاصل شده میتواند توسط دادگاه پذیرفته نشود و یا بر آن ایراد گرفته شود. در نتیجه میتوان گفت که کارشناسی در این زمینه موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد و میتواند راه را برای رسیدن به کشف حقیقت بر قاضی هموار نماید.