
احسان شریعتی فرد*: فیلم خشم و هیاهو چهارمین اثر کارگردان جوان آن « هومن سیدی» در سال ۱۳۹۴ در بخش “سودای سیمرغ (سینمای ایران)” نمایش داده شد.؛ فیلمی که از آثار قبلی کارگردان آن مانند افریقا، سیزه، اعترافات ذهن خطرناک من، خوشاختر بود. و امضای کارگردان آن در آثار بعدیش تلقی میگردد، که ابداعکننده سبک جدیدی در سینمای ایران در ژانر جنایی به صورت ایرانیزده تلقی میگردد. به گونهای که با اقتباس از فیلم نامه یا کتاب یا فیلم و سایر اثار خارجی، نویسنده و کارگردان آن را به فرهنگ ایرانی تطبیق میدهد
که فیلم خشم و هیاهو از این قاعده نیز مستثنی نبودخشم و هیاهو عنوان رمانی است به قلم «ویلیام فاکنر». این رمان ذهن ناتوان، ذهن وسواسی و دنیای عینی را به ترتیب مورد بررسی قرار میدهد. مخاطب این رمان به ترتیب حرکتی از ساده لوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده خواهد داشت. شخصیتهای فیلم هومن سیدی نیز مشابه شخصیتهای رمان فاکنر هستند. برای خسرو همانند «جیسون»، رابطه تجاری آرمانیترین نوع رابطه است. نویسنده و کارگردان تحت تاثیر این رمان فیلم را پیش برده اند؛ و استفاده از جمله معروف ویلیام فاکنر در ابتدای فیلم گواه این حرف است: «زندگی به من آموخت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست». و از سوی دیگر با اقتباس از پرونده شهلا جاهد یکی از جناییترین پروندههای بعد از انقلاب آن را ایرانیزه کرده است
و اوج کار کارگردان در فیلم« مغزهای کوچک زنگ زده» به حالت نمایش در آمد که در جشنواره بیست و ششم فجر، سیمرغ بهترین فیلم نامه را برای هومن سیدی به ارمغان آورد
داستان فیلم سینمایی “خشم و هیاهو” درباره یک خواننده مشهور به نام «خسرو پارسا» (با بازی نوید محمدزاده) است که همسرش به قتل رسیده و او و معشوقهاش مظنونین اصلی این جنایت هستند. وی که متأهل است رابطه مخفیانهای با یک زن دیگر به نام «حنا» دارد. همسر او «تینا» (با بازی رعنا آزادی ور) متوجه این رابطه میشود و پس از مشاجره با خسرو تصادف میکند و در حالی که در خانهاش بستری است، به ضرب چاقو به قتل میرسد. داستان آشنایی خسرو با حنا و نحوه رابطه شان موضوع قتل را پیچیده میکند و…
داستان این فیلم شبیه ماجرای قتل «لاله سحرخیزان» همسر «ناصر محمد خانی» فوتبالیست مشهور ایرانی به دست «شهلا جاهد» است؛ اما «سعید سعدی» سناریست فیلم “خشم و هیاهو” میگوید: داستان فیلم، متفاوت از ماجرای ناصر محمدخانی و شهلا جاهد است و اصلاً شخصیت اصلی داستان از ابتدا فوتبالیست نبود. اما ماجرای محمدخانی و جاهد در داستان فیلم تأثیر داشته است به گونهای که پایانبندی فیلم کپی و اقتباس برابر اصل با دادگاه شهلا جاهد است به گونهای که دیالوگهای حنا با شهلا دقیقا یکسان میباشد ولی در انجا با محمد خانی منفعل در حالت متقابل با خسرو پارسا فعال رو به رو هستیم.
نقد فیلم خشم و هیاهو
«هومن سیدی» در فیلم سینمایی جدیدش “خشم و هیاهو” سبکی جالب به شیوه سینمای اروپا اتخاذ کرده است و ما را به فضای فیلمهای «هانکه» و «تارکوفسکی» میبرد؛ فضایی که به درون شخصیتها میرود و زوایای پنهان آنها را به تصویر میکشد.
فیلم مذکور بر خلاف اثار سینماتی حاکم سینمای ایران، داستان خطی ندارد و از ایپوزدهای مختلفی تشکیل میگردد. سبک نویسندگی که در سال قبل جشنواره فجر با فیلم رخ دیوانه خوش درخشیده شد و تا نیمههای داستان، مخاطب با قضاوتهای مختلفی رو به رو میگردد و همین که مخاطبی، به عنوان مخاطب-قاضی قرار میگیرد به سختی شغل قضاوت بیشتر پی میبرند
فیلم فضای سرد و بیروحی دارد و در این فضای سرد و تاریک، خشونت موج میزند. رنگبندی فیلم در ابتدا کم رنگ و کم رمق است وهرچه داستان پیش میرود کم رنگتر میشود تا جایی که در اواخر، سیاه وسفید میشود!
ولی فیلم دارای نکات مثبتی نیز میباشد من جمله بازی روان، بازیگران آن به خصوص نوید محمد زاده که بعد از فیلم اعصبانی نیستم، خود درخشید و اغاز موفقیت او بود به گونهای که در همان جشنواره، نامزد بهترین بازگیر نقش اول مرد شد و از آن سو طناز طباطبایی بعد از درخشش در فیلم مرحم، نوبت بازی روانش در فیلم خشم و هیاهو بود که آن هم کاندید بهترین بازیگر زن شد ولی سیمرغ ویژه هویت داوران نصیب آقای کارگردان هومن سیدی گردید
از لحاظ جنایی و حقوقی، فیلم مذکور باز یک قدم رو به جلو از سایر اثار همتایی خود تلقی میگردید به گونهای که سایر اثار ماقبل تنها کپی یک خطی از یک پرونده جنایی بود که به دنبال سیاه نمایی و طعنه به نهادهای حقوقی کشور بودند( مانند فیلم من مادر هستم) ولی این فیلم برای اولین بار حس قضاوت را برای مخاطبین به وجود آورده است هر چند نقدهای حقوقی به آن نیز وارد است که به شرح ذیل به آن پرداخته میگردد
نقد حقوقی:
اثر مذکور از سه بعد مورد نقد قرار میگیرد که شامل جرم شناختی و آیین دادرسی و جزای اختصاصی میباشد
نقد جرم شناختی:
“خشم و هیاهو” زندگی بیقید و بند و دور از اخلاق خوانندهای را بیان میکند که هویتی ندارد و شهرت پرست است. ظاهر نامتعارف، لحن زننده و دور از ادب، رفتارهای تند( از همان سکانس اول و با پرتاب گل به مدیر برنامهاش و ضرب و جرم فرزند پنج سالهاش شروع میگردد) و کارپدیمی همه نشاندهنده عدم ثبات شخصیتی اوست. هیچ کس و هیچ چیز برایش مهم نیست و از هروسیلهای برای مقاصدش استفاده میکند.
لذا شخص اول مرد یک فرد بیقیدو بند بار و با اعتماد به نفس فراوان و نگاه بالا به پایین به دیگران دارد در مقابل این شخصیت دختری به نام «حنا» است که یک از طبقه پایین آمده است که والدین انها از یک دیگر جدا شدهاند و خود فرزند طلاق است و نام او نشاندهنده خیانت پدرش به مادرش بوده است لذا در کودکی دارای عقدههای پنهان میباشد که قابلیت به ریختن زندگی دیگران را دارد و از سوی دیگر همچنان قربانی جامعه میگردد ( به سکانس اخراج از خوابگاه دقت گردد) و اینکه نیازمند توجه و عاطفه است
لذا از حیث شخصیت هر دو کارکتور اصلی دارای ویژگی متزلزل میباشند و اینکه مطابق نظریه هیرشی انان علقه و وابستگی و هیچ تعهدی ندارند و از سوی دیگر مطابق نظریه جرم شناختی فرهنگی سلین چون حنا برای رسیدن به منافع اجتماعی از راه مرسوم به جایی نرسیده است دست به قتل زده است ولی به نظر میرسد که نویسنده علاقه به جرم شناختی جبری مانند مکاتب ترکیبی فری و جبر محیطی اعتقاد دارد به گونهای که فیلم با این عبارت که « هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست» و لذا حنا با یک جبر محیطی از کودکی رو به رو بوده است و در جهت ارضای این حس حقارت خود مجبور به قتل شده است
ولی به نظر نگارنده بهترین نظریه جرم شناختی، نظریههای علت شناسی که در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ مرسوم بوده است قابل تطبیق است که رفتار مشروع یا نامشروع یک فرد بر اثر محرکهای روانی صورت میگیرد و روان به عنوان فاکتور جرم تلقی میگردد و عامل دیگر فرهنگی است که محل رشد و زیستن باعث این اتفاق میگردد که در اثر حاضر با فرض قاتل بودن حنا این نظریه که حنا تحت تاثیر عامل روانی و انگیزه عشق به خسرو و ایجاد و اشتغال جایگاه تینا این قتل را انجام داده است
در پایان این قسمت اشاره به عوام گرایی کیفری نیز کنیم به گونهای که احساسات عمومی در روند کیفری نقش بازی میکنند مانند پرتاب گوجه به ماشین خسرو پارسا یا ضرب و جرح او توسط مردم که مجبور به مهاجرت گردین او شده است
نقد جزای ماهوی:
در این اثر جرایم مختلفی صورت گرفته است مانند: بیاحتیاطی در امر رانندگی منجر به ایراد صدمه بدنی غیر عمدی و رابطه نامشروع جنسی و قتل صورت گرفته است که مبدع اثار متاسفانه به بررسی ارکان این جرایم نپرداخته است مثلا در بزه رابطه نامشروع که فقط یک دید ساده به حقوق اسلام میباشد که با خواندن خطبه عقد حتی بدون اذن زوجه برای ایجاد یک علقه زوجیت کفایت میکند و یا در خصوص بزه بیاحتیاطی در امر رانندگی منجر به ایراد صدمه بدنی غیر عمدی اشارهای به صندوق تامین خسارت بدنی نشده است و جایی تعجب که شوهر، مصدوم که در پرونده قتل عمدی دارای ولایت نیست ولی در همین پرونده دارای ولایت است که این نشاندهنده عدم صحیح از مشاور حقوقی است
نقد آیین دادرسی کیفری و ادله اثبات:
بیشترین نقد در خصوص روند شکلی و ایین دادرسی و ادله اثبات میباشد که بیشترین ضعف را به ان وارد است
۱. عدم توجه به قاعده درا و شبهه موضوعی:
مطابق روایت و نظر فقها در ایجاد شبهه و حفظ دما مسلمان باید احتیاط کرد و لذا با شبهه ایجاد شده امکان قصاص نیست مگر اینکه مطابق ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی علم نوعی و بین حاصل گردیده باشد که با توجه به سوال قاضی از بازجو که تمامی اختیارات تحقیق بر عهده او است نشاندهنده عدم علم نوعی و بین قاضی است به گونهای که قاضی در حالت ضعیف منتظر پاسخ یک مامور اداره آگاهی است
۲. ادله اثبات:
فیلم نامه از حیث ادله اثباتی به شدت دشوار اشفتگی است از سوی مشخص نمیباشد صدور حکم قصاص بر اساس علم قاضی یا اقرار بوده است زیرا ادله دیگر مانند قسامه و شهادت شهود وجود ندارد و اگر علم قاضی باشد باید عرفا نوع قضات به چنین نتیجهای برسند این در حالی است که خود قاضی شک دارد و ملتمسانه منتظر نظر بازجویی اداره اگاهی است و اگر با یافت شدن حلقه متهمه در خانه مقتول و یا اثر انگشت متهمه بر روی چاقو اشپزخانه بر جا مانده است میبایست این موارد در حکم ذکر گردد و اگر ادله اثبات اقرار متهم است مطابق ماده ۱۷۳ قانون مجازات اسلامی که اشعار میدارد « انکار بعد از اقرار موجب سقوط مجازات نیست بهجز در اقرار به جرمیکه مجازات آن موجب رجم یا حد قتل است که در این صورت در هر مرحله، ولو در حین اجراء، مجازات مزبور ساقط و به جای آن در زنا و لواط صد ضربه شلاق و در غیر آنها حبس تعزیری درجه پنج ثابت میگردد.» و همچنین ماده ۱۷۱ قانون مذکور که « هرگاه متهم اقرار به ارتکاب جرم کند، اقرار وی معتبر است و نوبت به ادله دیگر نمیرسد، مگر اینکه با بررسی قاضی رسیدگی کننده قرائن و امارات برخلاف مفاد اقرار باشد که دراین صورت دادگاه، تحقیق و بررسی لازم را انجام میدهد و قرائن و امارات مخالف اقرار را در رأی ذکر میکند.» لذا در این اثر متهمه حنا نه یک بار بلکه چندین بار اقرار کرده است لذا نوبت به ادله دیگر نمیرسد و علم قاضی نیز مخالف اقرار متهم یافت نشده است
۳. ایراد و نقد دیگر عدم درک ماهیت عقد وکالت
میباشد که یک عقد جایزی است و نیازمند فوت یکی از طرفین نمیباشد که ایجاد انگیزه قتل برای خسرو به وجود آورد و همچنین جنون باعث از بین رفتن عقد لازم وکالت نیز میگردد و مطابق اکثر دکترین حقوقی بیهوشی مانند جنون و حجر میباشد
۴. روند دادرسی خارج از واقعیت:
در این اثر بیشتر به دنبال یک اثر سینمایی تا یک واقعیت قضائی باشیم به گونهای که هیچ گونه باز جویی با پیراهن استین کوتاه در یک اتاق و بدون نور در مراکز اگاهی دیگر مشاهده نمیگردد و این بیشتر مخصوص رمانهای جنایی و زاییده تفکر نویسنده است و یا اینکه قاضی را فردی ترسو جلوه داده است که بیان میکند به بازجو که بنویسد مسئولیت بر عهده خود بازجو است که این از لحاظ حقوقی هیچ تاثیری ندارد زیرا مسئولیت تحقیق مطابق مواد ۹۲ و ۹۸ قانون آیین دادرسی کیفری بر عهده بازپرس است
۵. روند نقض حقوق شهروندی:
در این اثر به کرات حقوق شهروندی متهمین نقض شده است به