
یکی از لوازم تحقق تمدن نوین اسلامی پرورش انسانهایی است که اهداف طراحی شده برای این تمدن را در عرصههای فردی و اجتماعی به منصۀ ظهور و بروز برسانند. از همین رو تربیت افراد بر مبنای آموزههای اسلامی در راستای آرمان اصیل تمدنسازی امری ضروری و بایسته به نظر میرسد. در این میان حقوقدانان بهعنوان بخشی از جامعه که وظیفۀ آنها تعیین و تضمین اجرای قواعد و مقرراتی بهمنظور ساماندهی زندگی اجتماعی متناسب با آموزههای شریعت اسلام است،
در کنار کسب تخصصهای علمی لازم
، باید ابتداً رابطه خود را با خدا تقویت کنند و ویژگیهای اخلاقی و شخصی خود را ارتقاء بخشند تا در راه انجام تکالیف بعدی خود توانمند و ثابت قدم بوده و از مسیر حق نیز منحرف نگردند.
«عزیزان من! کسانی که پایشان لغزید، خیلی از مواردش را که ما دیدیم، ناشی بود از عدم تعمق در امر دین و معارف اسلامی؛ شعائری بود، شعارهایی بود، احساساتی بود، بر زبانشان بود، اما در دلشان عمق نداشت. لذا در گذشته ما کسانی را دیدیم که آدمهای خیلی تند و داغ و پرشوری هم بودند، بعد صدوهشتاد درجه وضع اینها عوض شد. سالهای اول انقلاب کسانی بودند – من با خصوصیات، آدمهایش را میشناسم؛ یعنی کلیات نیست – که افرادی مثل شهید بهشتی را راحت و صریح از نظر انقلابی بودن و فهم درستش از انقلاب و از راه امام، نفی میکردند. بعد از گذشت مدتی، مشی اینها آنچنان شد که مبانی انقلاب و نظام را انکار کردند! بعضی از آنها که آدمهای با انصافتری بودند، صریحاً، و بعضیشان مزورا انکار کردند. آدمهای بیانصافترشان اینها هستند، که به یک معانیای هم تظاهر میکنند؛ اما باطنشان اینطور نیست. این به خاطر این بود که اینها عمق نداشتند. البته این یکی از عوامل است؛ یک عامل هم شهوات و دنیاطلبی و امثال اینهاست که کسانی را هم که عمق دارند، منحرف میکند. بسیار کسانی بودند که عمق نداشتند.»
لوازم تحقق تمدن نوین اسلامی
تشکیل و تحقق تمدن نوین اسلامی نیازمند لوازمی است که در نمودار بالا مورد اشاره قرار گرفت اما علاوه بر آن، محقق ساختن این لوازم در نظام جمهوری اسلامی ایران بهعنوان ظرف تحقق تمدن اسلامی نیازمند نقش آفرینان و متولیانی است که بهعنوان هستۀ اصلی و اساسی بتوانند در راستای اجرای آن اقدام عملی صورت دهند. به نظر میرسد نقشآفرینان و متولیان این مهم، متفکران و نخبگان فکری حوزوی و دانشگاهی هستند که در این میان نخبگان و متفکران حقوقی جایگاه و تکالیف ویژه و تعیینکنندهای دارند، چراکه مسئلۀ مهم تمدنسازی اسلامی، قانوننویسی، نظامسازی، جامعهسازی و تبلور نظام اسلامی در چارچوب قوانین و مقررات و … تبیین میشود.
«اینها [تحقق لوازم تمدن اسلامی] به عهدۀ کیست؟ به عهدۀ نخبگان – نخبگان فکری، نخبگان سیاسی – به عهدۀ شما، به عهدۀ جوانها. اگر در محیط اجتماعی ما گفتمانی به وجود بیاید که ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، میتوان مطمئن بود با نشاطی که نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران دارند، با استعدادی که وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهای خوبی خواهیم کرد؛ آن وقت درخشندگی ملت ایران در دنیا و گسترش اندیشۀ اسلامیِ ملت ایران و انقلاب اسلامی ایران در دنیا آسانتر خواهد شد. باید آسیبشناسی کنید و بعد علاج کنید. نخبگان موظفاند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانهها موظفاند، تریبوندارها موظفاند؛ مدیران بسیاری از دستگاهها، بخصوص دستگاههایی که با فرهنگ و تربیت و تعلیم سروکار دارند، موظفاند؛ کسانی که برای دانشگاهها یا برای مدارس برنامهریزی آموزشی میکنند، در این زمینه موظفاند؛ کسانی که سرفصلهای آموزشی را برای کتابهای درسی تعیین میکنند، موظفاند. اینها همه یک وظیفهای است بر دوش همه. باید ما همگی به خودمان نهیب بزنیم. در این زمینه باید کار کنیم، حرکت کنیم.»
نهادینه نمودن تمدنسازی اسلامی وابسته به چگونگی نظامسازی، جامعهسازی، قانوننویسی و مدیریت مطلوب دینی است که این مسائل جایگاه ویژه حقوقدانان را در تحقق تمدن اسلامی به نمایش میگذارد و به تبع آن بر وظایف و تکالیف مهم آنها در این زمینه تاکید میکند:
«مسئلۀ اصلی شما، چگونگی نظامسازی، قانوننویسی و مدیریت کشور و انقلابها خواهد بود؛ این همان مسئلۀ مهم تمدنسازیِ اسلامی مجدد در عصر جدید است. در این جهاد بزرگ، کار اصلی شما این خواهد بود که چگونه یک تاریخِ عقبماندگی و استبداد و بیدینی و فقر و وابستگی حاکم بر کشورهایتان را در کوتاهترین زمانها انشاءاللّه جبران کنید و چگونه با رویکرد اسلامی و به شیوهای مردمسالارانه و رعایت عقلانیت و علم، جامعهسازی کنید و تهدیدهای داخلی و خارجی را یک به یک از سر بگذرانید؛ چگونه «آزادی و حقوق اجتماعی» منهای «لیبرالیزم»، و «برابری» منهای «مارکسیزم»، و «نظم» منهای «فاشیزم غرب» را نهادینه کنید؛ چگونه تقید خویش به شریعت مترقی اسلام را حفظ کنید، بیآنکه گرفتار جمود و تحجر شوید؛ چگونه مستقل شوید، بیآنکه منزوی شوید؛ چگونه پیشرفت کنید، بیآنکه وابسته شوید؛ چگونه مدیریت علمی کنید، بیآنکه سکولاریزه و محافظهکار شوید.»
بر این اساس حقوقدانان بهعنوان بخش مهمی از نقش آفرینان و متولیان در جایگاه کسانی که راهبری هدایت افکار و اعمال عمومی را برعهده دارند در صورتی میتوانند وظیفه خود را در قبال تمدن نوین اسلامی محقق نمایند که محور کار خود را بر تعامل با علمای دین و نشر و گسترش اندیشه دینی قرار دهند:
«حال در آنجایی که فکر و انسان باید تولید شود، ببینید نقشآفرینان چه کسانی هستند. این نقشآفرینان کسانی هستند که باید بتوانند افکار را هدایت کنند. این یک بُعد قضیه است. چون این راه جز با پای ایمان و نیروی ایمان و عشق طیشدنی نیست، باید کسانی باشند که بتوانند روح ایمان را در انسانها پرورش دهند. بدون شک مدیران جامعه جزو نقشآفرینانند؛ سیاستمداران جزو نقشآفرینانند؛ متفکّران و روشنفکران جزو نقشآفرینانند؛ آحاد مردم هر کدام به نحوی میتوانند در خور استعداد خود نقشآفرینی کنند؛ اما نقش علمای دین، نقش کسانی که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده میکنند، یک نقش یگانه است؛ نقش منحصر به فرد است. مدیران جامعه هم برای اینکه بتوانند درست نقشآفرینی کنند، به علمای دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسی در جامعه نیز همینطور. محیطهای گوناگون علمی و روشنفکری نیز همینطور. برقی از سخن یک عالمِ دینِ پارسا و زمانشناس ممکن است بجهد، ظلماتی را از دلی یا دلهایی بزداید؛ چقدر هدایتها به این ترتیب اتّفاق افتاده است. این نقش، نقش یگانه است.»
از سوی دیگر آرمان، اهداف، و مبانی انقلاب اسلامی در قالب نظام اسلامی، بهطور خاص در قوانین و مقررات اسلامی عینیت پیدا میکند و در گذر زمان کامل میگردد. این موضوع نمایانگر جایگاه ویژۀ حقوقدانان در نظام جمهوری اسلامی و نقش تأثیرگذار آنها در تحقق تمدن نوین اسلامی است.